ماجرای ویلایی که مخاطب را فراموش کرده‌است!

    •••••  دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ — ۱۱:۲۰ کد مطلب : 153368/a   

به گزارش تحلیل ایران ، این روزها «ویلای ساحلی» با رضا عطاران و پژمان جمشیدی به‌دنبالِ فتح گیشه است؛ اما به‌چه‌قیمتی! با محتوای فیلم، جذابیت بازیگری و کیفیتِ کارگردانی یا پروپاگاندای رسانه‌ای! این مسئله مهمی است که؛ مخاطبان امروز به‌خاطر کیفیت محتوایی و ساختِ فیلم‌ها از سوی کارگردانان از فیلم‌هایی همچون «فسیل» استقبال کردند یا به استقبال «هتل» و فیلم تازه‌وارد ـ «ویلای ساحلی» ـ می‌روند یا محوِ هیاهوی رسانه‌ای می‌شوند؟

پاسخ به این سؤال شاید قدری مخاطبان را آگاه کند. چون پروپاگاندای فیلم‌ها و سریال‌ها امروز به‌سمتی فریبنده پیش می‌رود، به‌طورمثال، یکی دو ماه قبل از شروع فصل دوم «زخم‌کاری» مخاطبان را با بازگشت جواد عزتی برای استقبال از سریال آماده کردند اما به‌جز چند سکانس و لگوبازی‌های مالک، مخاطبان چیزی از او ندیدند تا چند دقیقه پایانی فصل دوم، البته کارگردان و نویسنده به‌گونه‌ای واکنش نشان دادند که تأسف‌برانگیز بود.

واکنش مهدویان و همکار نویسنده‌اش ما را به این نتیجه رساند که گویا کارگردانان خوش‌نام هم بیشتر بر جنبه‌های اقتصادی سینما متمرکز شده‌اند و مخاطب هیچ اولویتی ندارد، غرض از این نکته آن است که امروز با فیلمی در سینما روبه‌روییم که کارگردانش هم صاحب نام است و هم صاحب سبک؛ کیانوش عیاری! هرچند تلویزیونی‌ها هم از او در جریان ساخت «87 متر» روی خوش ندیدند.

اما در سینما او کارگردانی شناخته‌شده است. از مشخصه‌های بارز فیلم‌های عیاری سبک واقع‌گرایانه منحصر به فردش و پرداختن به موضوعات بکر همچون پیوند قلب در فیلم «بودن یا نبودن» می‌توان نام برد. عیاری از سال 1381 به‌مدت 5 سال مشغول ساخت سریال «روزگار قریب» بود که داستان زندگی بنیانگذار طب نوین کودکان در ایران، محمد قریب است. این سریال هنوز هم جزو بهترین‌ مجموعه‌های تلویزیونی به‌شمار می‌رود.

تماشای «ویلای ساحلی» شاید اتفاقی را برای مخاطب رقم بزند مشابه فریبی که برای تشویق شدن به تماشای سریال «دفتر یادداشت»؛ چرا که اینجا و آنجا حرف از بازگشت رضا عطاران است؛ با نام این بازیگر شناخته‌شده و البته خوش‌کیفیت در برخی از کارها و کارنامه روشن کارگردانی در سریال‌های دهه 1370 و 1380 تلویزیون، سعی در جذب کردن مخاطب دارند.

اما مخاطب با یک فیلمِ کاملاً عادی نه‌چندان خنده‌دار مواجه می‌شود، بیشتر از اینکه محتوا و هنرمندی بازیگران و کارگردانش سر و صدا کند کانال‌های مجازی که مأمور به وایرال کردن این فیلم و خبر رکوردشکنی‌اش در آغاز راه اکران‌هایش بودند سروصدا کردند و این عملکرد حکایت همان طبل توخالی بود. مردم هم با دیدن این پروپاگانداها با خود می‌گفتند چون رضا عطاران بازیگر این فیلم است حتماً یک خبرهایی در آن وجود دارد اما دریغ از کمدی موقعیت یا حتی بداهه‌های خود این بازیگران در جریان دیالوگ‌گویی‌ها!

این در حالی است که روزگاری در همین سینما، فیلم‌هایی روی پرده آمدند که سروصدایشان هنرمندی بازیگران، محتوای فیلمنامه و کارگردانی‌اش بوده است. شاید بتوان یکی از فیلم‌های کارگردان «ویلای ساحلی» را نام برد که عیاری سالی «بودن یا نبودن» درخشان را برای سینمای ایران ساخت. «عقاب‌ها» جزو پرفروش‌های تاریخ سینمای ایران است با حدود 10 میلیون و 150 هزار مخاطب و تنها فیلمی به‌شمار می‌رود که برای دو سال (64 و 65) به عنوان پرفروش‌ترین و پرمخاطب‌ترین فیلم سال رسید، بنابراین اگر با توجه به تورم، فروش فیلم را با قیمت بلیت 20هزارتومانی سال 1399 محاسبه کنیم، به رقم افسانه‌ای 202 میلیارد و 915 میلیون و 280 هزار تومان می‌رسیم.

با همین نگاه، «افعی»، دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ما به حساب می‌آید. فیلم «محمدرضا اعلامی» طی 8 سال اکران مستمر (72 تا 79) توانست 6 میلیون و 356 هزار و 717 نفر را به سینما بکشاند. ارزش گیشه این فیلم طبق بلیت سال 99، 127 میلیارد و 134 میلیون و 340 هزار تومان است. اما رفته رفته متأسفانه تنها رقم گیشه ملاک پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما قرار گرفت و به این ترتیب «مطرب» و «هزارپا» پیش از این و در سال جاری «فسیل» و «هتل» به‌اشتباه درصدر این فهرست قرار گرفتند.

در حالی‌ که فیلم‌هایی چون «خواستگاری» (1369)، «عروس» (1370)، «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» (1373) و «آدم‌برفی» (1376) هر یک بیشتر از 4 میلیون و 300 هزار مخاطب داشته‌اند که با در نظر گرفتن میزان تورم، فروش این 4 فیلم از «هزارپا» و «مطرب» و حتی «هتل» و برخی از آثار این روزهای سینمای ایران بیشتر می‌شود.

اما چرا این روزها خیلی از کانال‌های مجازی سعی می‌کنند برخی از فروش فیلم‌ها را «افسانه‌ای» بنامند؛ به‌خاطر آن است که در بحث فیلمنامه، ارائه نقش متفاوت و کارگردانی خارق‌العاده چیزی در چنته ندارند. اگرچه رضا عطاران رضا عطاران است و کیانوش عیاری کیانوش عیاری! در روزگار فعلی می‌بینیم بازگشت عطاران نه در نمایش خانگی توانسته است توفیقی داشته باشد و نه در سینما که مخاطب البته با یک هندوانه دربسته مواجه است و بعد از پایان فیلم و خروج از سینما رضایتی را نمی‌توان در چهره او پیدا کرد.

این همان نارضایتی است که در جریان تماشا و دنبال کردن «دفتر یادداشت» هم می‌توان به آن رسید؛ پلتفرم پخش‌کننده آمار پخش قسمت اول و دوم را با عنوان رکوردشکنی در نمایش خانگی اعلام می‌کند و کانال‌های مجازی مأمور به پروپاگاندای «ویلای ساحلی» هم همین سیاست را دنبال می‌کنند، در هر دوی این آثار رضا عطاران نقش محوری دارد و بهترین زمانِ تبلیغ و پول درآوردن است.

پول درآوردن به‌وسیله فریب مخاطب؛ در بیلبوردهای شهری تصاویر گسترده‌ای از رضا عطاران را که مردم با کارهای او خاطره دارند، نصب کنیم اما این رضا عطاران آن رضا عطاران نیست و فیلم‌ها هم همان رنگ و بوی جذابیتِ گذشته را ندارد. به‌نظر می‌رسد پای یک نوع تبلیغ صرف برای پیشبرد اهداف تجاری سرمایه‌گذاران این آثار نمایشی در میان است و اینجا کسی به مخاطب توجه نمی‌کند.

جایی جواد عزتی ابزار می‌شود تا «زخم‌کاری» دیده شود، سالها قبل جایی محمدرضا گلزار برای فیلم «شام عروسی» و حالا نوبت به رضا عطاران گیشه‌دار سابق سینما رسیده است که این روزها کمتر توانسته است از خودش نقش متفاوت و کار جدیدی ارائه دهد، مخاطبان هم با اثر جدید او در نمایش خانگی و «ویلای ساحلی» سینما همچون قبل نمی‌خندند، ژانر هر دو اثر هم کمدی اعلام شده است؛ یکی کمدی جنایی و دیگری کمدی اجتماعی، اما مخاطب میان هیاهوی رسانه‌ای گرفتار می‌شود و به تماشای این آثار می‌نشیند و اتفاق ویژه و جدیدی را نمی‌بیند.

این توهین به حقوق معنوی و مادی مخاطبان است که باید هرچه زودتر برای آن چاره‌ای اندیشید؛ احتمالاً استفاده از بازیگران سرشناس و محبوب مردم قرار است ملعبه‌ای برای پیشبرد اهداف تجاری و سرمایه‌سالاری عده‌ای شود که می‌خواهند از این روزهایی که تنها تفریح مردم سینما و تماشای سریال‌های خانگی باشد کمال بهره را ببرند.

ویلای ساحلی داستان خانواده‌ای روستایی را روایت می‌کند که به‌عنوان سرایدار قرار است برای 6 ماه از یک ویلا نگهداری کنند. چاوش، صاحب ویلا، قرار است برای دانشگاه رفتن دخترش 6 ماه در خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس (پژمان جمشیدی) و همسرش (ریما رامین‌فر) می‌سپارد و آن‌ها با 3 فرزندشان به ویلا نقل مکان می‌کنند، اما برادر زن یونس (رضا عطاران) با ورود به خانه داستان‌هایی را رقم می‌زند.