به گزارش تحلیل ایران حدودا ۴۵ سال از درگذشت «حاج محمود عرفانی» می گذرد. مرد خوش نام جمارانی که ارادتش به خاندان اهل بیت(ع) هنوز هم ورد زبان قدیمی هاست و کمتر کسی است که این خیر، شاعر و خادم بهنام اهل بیت را نشناسد.
مردی عاشق اهل بیت و مشتاق به کارهای خیر و عام المنفعه که هرآنچه داشت را صرف این امور کرد و تنها چیزی که برایش ماند، لقب «خادم» بود و دیوان اشعاری به همین نام که به پاس سالها خدمت در راه خدا نصیبش شد. برای آشنایی با سبک زندگی این مرد ماندگار به سراغ محمدرضا
عرفانی نوه حاج محمود رفتهایم که خود او نیز از خادمان آستان اهل بیت (ع) است.
مداحی نمیکرد اما خانهاش پاتوق مداحان بود
زندگیاش از راه حملهداری (مدیریت کاروان حج) و چلوکبابی معروف محل میگذشت. به قدری مال و اموال داشت که برای همیشه، زندگی خود و خانوادهاش را تامین کند، اما باز هم کار را جوهره مرد میدانست و از آنجایی که هیچ گونه تعلق خاطری به دنیای مادی
نداشت، تمام دست رنجش را صرف امور خیریه و خدمت به اهل بیت میکرد. برای حاج محمود، خدمت به خادمان و محبان اهل بیت(ع) همان خدمت به به آل الله بود و به همین سبب نیز همواره درب خانهاش به روی اهل بیتیها از جمله مداحان باز بود.
محمدرضا عرفانی؛ نوه حاج محمود که دوران کودکیاش را در محضر پدر بزرگ گذرانده، در رابطه با این مرد خوش نام توضیح میدهد:« بیشتر وقتم را با حاج آقا میگذراندم و میدیدم که خانه ایشان همواره محفل مداحان است و افراد زیادی به خانهاش رفت و
آمد دارند. حاج محمود نه تنها اشعارش را بدون هیچ گونه چشمداشتی در اختیار آنها قرار میداد، بلکه برایشان استادی میکرد. آنها میآمدند، مقابل پدربزرگ میخواندند تا ایشان سبک بدهد و ایراداتشان را بگیرد. تخصص پدربزرگ در شعر و سبک مداحی به حدی بود که حتی مداحان
بهنامی چون حجت کسری، غلامرضا سازگار، سید محمود موسوی، میرزمانی، میرعمادی و…، همواره از رهنمودهای ایشان بهره میبردند. ضمنا جمعی از علمای آن دوران همچون آقایان کافی، فلسفی، مرندی و… نیز از دوستان نزدیک حاج محمود بودند.»
از هیاتداری تا میزبانی بیریا از مهمانان اهل بیت
علاقه به اهل بیت و خدمت در این آستان به قدری در وجودش متبلور بود که هرگاه هیاتی در محله شمیران تشکیل میشد، قطعا نام حاج محمود عرفانی به عنوان یکی از بنیانگذاران به چشم میخورد؛ هیاتهای بهنامی مثل جامعه مداح شمیران، احباب الحسین چیذر،
مکتب المهدی، فاطمیون تهران، تکیه پایین جماران و همچنین احباب الحجة که شخصا آن را مدیریت میکرد و حالا نیز توسط نوهاش اداره میشود.
حاج محمود، مداح و روضه خوان نبود اما جانش بسته بود به روضه و عزاداری برای سیدالشهدا (ع)، طوریکه که مجموعا ۳ ماه از سال در خانه خود روضه داشت و درب خانهاش روز و شب به روی همه عزاداران باز بود. محمدرضا عرفانی میگوید:« آن موقعها، نه
مسافرخانهای بود و نه امکانات امروزی برای رفت و آمد، بنابراین کسانی که از جاهای مختلف به جماران میآمدند تا در هیاتهای حاج محمود و یا هیاتهای دیگر شمیران شرکت کنند، مستقیما راه خانه پدربزرگ را در پیش میگرفتند و میدانستند که صاحب خانهای مهماننواز، میزبانشان
خواهد بود. ایشان با روی باز از مهمانان اباعبدالله(ع) پذیرایی میکرد و به قدری شوخ طبع و خوش رو بود که همه از مصاحبت با ایشان لذت میبردند.»
روضهخوانی حتی به احترام یک نفر
راه انداختن روضه و محفل عزاداری، همیشه از اولویتهای زندگی حاج محمود بوده و حتی گاهی پیش میآمده که فقط با یک نفر، روضه را برپا میکرده است.
محمدرضا عرفانی با روایتی به نقل از پدربزرگ خود میگوید:« روزی پدربزرگم، روضهخوانی را به مسجد جماران دعوت میکند تا هم خود و هم مردم مستفیض شوند اما بعد از ساعتها منتظر ماندن، کسی به آن جا نمیآید و روضهخوان هم قصد رفتن میکند؛ در همین
حین، فردی برای آب دادن به گاو خود به قنات مسجد میآید که همان موقع، حاج محمود از روضهخوان میخواهد که بماند و روضه را شروع کند. پدربزرگم با شروع روضه، سرش را به زیر میاندازد و وقتی به خودش میآید که میبیند مسجد جماران، مملو از جمعیت شده است! به واقع ایشان
در قبال اهل بیت سرتاسر محبت و اخلاص بود و تمام اعتبار و احترامش نیز به برکت همینها بهدست آمدهبود.»
ثروتی که تماما خرج مردم شد
لازم است بدانید که ویژگیهای شاخص حاج محمود به همینها محدود نمیشده و او با تاسی از سیره اهل بیت (ع) از هیچ تلاشی برای خدمت به مردم دریغ نمیکرده است. محمدرضا عرفانی توضیح میدهد:« ویژگیهای منحصر به فرد حاج محمود منجر به کدخدایی ایشان
در جماران شده بود. شاید باورتان نشود اما حاج محمود به عنوان مالک اغلب زمینهای جماران، هرآنچه متعلق به خود بوده را بین مردم تقسیم میکند تا عدالت بین همه برقرار شود. در آن دوران، هرگاه حرف از کاری خیر و گل ریزان به میان میآمده، همواره حاج محمود پیش قدم میشده
و اصلا همه او را به عنوان بزرگ این کار میشناخته اند. دست رد به سینه کسی نمیزده، حتی اگر مجبور میشده با جیب خالی به خانه برود!»
او ادامه میدهد:« کار حاج محمود رونق خوبی داشته و ایشان در حمله داری از بزرگان زمان خود بوده است. قدیمیهای محل میگویند با تمام وجود برای زائران خانه خدا مایه میگذاشته و با دست و دلبازی تمام، بهترین شرایط را برای زایران مهیا میکرده
است؛ ایشان حتی در رستوران خود نیز بهترینها را به مشتریان ارائه میداده و رضایت مردم بیش از هر درآمدی برایش اهمیت داشته؛ چه بسا که همواره گرسنگان زیادی در چلوکبابی حاج محمود سیر میشدهاند و دعای خیرشان را بدرقه راه او میکرده اند. قطعا تمام این اقدامات ارزشمند
بوده که از ایشان چهرهای ماندگار به نام حاج محمود عرفانی را ساخته و پس از گذشت سال ها، هنوز هم مردم شمیران از ایشان به نیکی یاد میکنند.»
ماجرای معتاد بینماز و ۱۰ تومانیهای حاج محمود
محمدرضا عرفانی در ادامه با بیان خاطرهای به تعصب پدربزرگ خود نسبت به هدایت جوانها اشاره کرده و میگوید:« هروقت با پدربزرگم به مسجد میرفتیم، دو تا از معتادین محل را آن جا میدیدیم که هربار میآمدند تا حاج محمود را سرکیسه کنند، اما ایشان
با علم به این مساله، باز هم از هدایت آنها ناامید نمیشد؛ هربار یک ۱۰ تومانی به هرکدام میداد تا برای خواندن نماز به مسجد بیایند؛ هرچندکه آن دو هیچ وقت در مسجد نمیماندند و بهدور از چشم حاج آقا، مسجد را ترک میکردند، اما پدربزرگم بازهم این کار را تکرار میکرد
تا حداقل پای این دو جوان از درب مسجد کوتاه نشود که بالاخره هم جواب گرفت.»او ادامه میدهد:«شاید باور کردنی نباشد اما یکی از همان جوانها به لطف خداوند و با استمرار کار خیر حاج محمود، نهایتا راهش را پیدا کرد و بعد از ترک اعتیاد، خادم حسینیه
شد. او به قدری اعتبار پیدا کرد که گذشتهاش کاملا از یاد رفت.»
فاتحه خوانی پیش از فوت
حاج محمود عرفانی به قدری مورد محبت مردم بوده که وقتی به اشتباه خبر فوتش را میشوند، راهی شمیران میشوند تا در مراسم ختم او شرکت کنند، اما وقتی به مسجد میرسند متوجه میشوند که مرحوم عرفانی، حاج محمود نبوده است. محمدرضا عرفانی میگوید:«
آن روز همه مردم از مسجد از مستقیما به چلوکبابی حاج محمود میروند و برای ناهار مهمان پدربزرگم میشوند. از آنجایی که حاج محمود بسیار شوخ طبع بوده، از آنها میخواهد که ضمن خواندن فاتحهای برای مرحوم عرفانی روضه خوان، برای خود او نیز فاتحهای بخوانند و فراموش
نکنند که حاج محمود، غذای ختم خود را پیش از فوتش داده است.»
این مرد خیر شمیرانی سرانجام در سال ۱۳۵۹ پس از سالها خدمت در آستان اهل بیت و دستگیری از مردم، با گفتن ۳ «یا حسین» از دنیا میرود و از او فقط نام نیک میماند و دیوان شعری تحت عنوان خادم که البته فقط بخشی از اشعار او را در خود دارد.