چگونه موسیقی و فیلم، افکار و رفتار ما را شکل می‌دهند؟

تحلیل ایران
    •••••  دوشنبه ۰۷ آبان ۱۴۰۳ — ۲۲:۵۷ کد مطلب : 166670/a   

به گزارش تحلیل ایران ، امروزه، بسیاری از افراد روزهای خود را با آهنگ‌های ملایم و غمناک، یا سریال‌ها و فیلم‌هایی با درون‌مایه‌های تراژیک سپری می‌کنند. این گرایش به محتواهای غمگین و تراژیک می‌تواند به عنوان راهی برای تسکین دردهای درونی به نظر برسد، اما دکتر فرید فدائی، روانپزشک، معتقد است که ممکن است کسانی که خلق و خوی افسرده‌تری دارند، بیشتر به سوی موسیقی‌ها و نمایش‌های محزون گرایش پیدا کنند. او می‌گوید: «البته همیشه هم نمی‌توان به راحتی علت و معلول را در این میان پیدا کرد، زیرا تأثیرات محیط بیرونی و آنچه از درون و ذهن فرد سرچشمه می‌گیرد، در هم تنیده‌اند و بر احساسات و حالات افراد تأثیر می‌گذارند.»

 

او همچنین به تأثیرات محیطی بر جسم اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه تغییرات ساده محیط می‌تواند بر واکنش‌های جسمانی اثر بگذارد. برای نمونه، حضور در اتاقی به رنگ آبی روشن باعث ایجاد احساس آرامش و کاهش ضربان قلب می‌شود، در حالی که بودن در اتاقی با رنگ سرخ می‌تواند احساس برانگیختگی و افزایش ضربان قلب را به دنبال داشته باشد. به این ترتیب، می‌توان گفت که نوع محتوا و محیط اطراف نیز به شکل نامحسوسی می‌تواند بر حالات روانی و جسمانی فرد اثر بگذارد.

 

تاثیر موسیقی و هنر بر سلامت روان از نگاه ابن‌سینا تا امروز

 

 فدائی در ادامه به بررسی اثرات موسیقی و هنرهای نمایشی بر سلامت روان و جسم انسان پرداخته و با اشاره به حکایتی معروف از ابن‌سینا، به اهمیت تاریخی شناخت ایرانیان از تأثیرات موسیقی اشاره می‌کند. فدائی می‌گوید: «در ادبیات عامه ایران نقل است که ابن سینا به‌طور ناشناس با کاروانی سفر می‌کرد. یک شب که همه در خواب بودند، زنگوله‌هایی را که بر گردن شتران آویزان بود، به ترتیب خاصی قرار داد. فردا صبح، شتران آهسته‌تر از معمول حرکت می‌کردند و کاروانیان نیز احساس کسالت و خستگی داشتند. شب که فرارسید، ابن سینا زنگوله‌ها را به ترتیب جدیدی بر گردن شتران آویزان کرد. فردا، شتران با سرعت بیشتر حرکت می‌کردند و کاروانیان نیز احساس شور و شوق داشتند. در صدر کشف علت این تغییرات برآمدند که ابن سینا خود را معرفی کرد و گفت این دگرگونی در خلق و رفتار کاروانیان و شتران وابسته به تغییر در صدای زنگوله‌ها بود. این داستان، آگاهی عموم را از تأثیر موسیقی بر جسم و روان انسان بیان می‌کند.»

 

این متخصص اعصاب و روان با بیان این حکایت، به توضیح نقش علمی موسیقی در روان‌پزشکی امروز می‌پردازد و می‌افزاید: «امروزه نیز به‌صورت علمی از موسیقی برای درمان مشکلات بیماران استفاده می‌شود و 'موسیقی‌درمانی' جایگاه ویژه‌ای در توانبخشی بیماران اعصاب و روان دارد. موسیقی می‌تواند برای تسکین، آرامش و بهبود خلق و خو در بیماران مؤثر باشد و به بهبود فرایندهای ذهنی و جسمی کمک کند.»

 

تأثیر فیلم‌های خشونت‌آمیز بر روان انسان

 

فدائی در ادامه، به وضعیت مشابهی در مورد نمایش‌ها، فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های تلویزیونی اشاره می‌کند و معتقد است: «این آثار هنری نه تنها بر روحیه بینندگان اثر می‌گذارند، بلکه خود از جو موجود در جامعه الهام می‌گیرند و تغذیه می‌شوند. این یک چرخه پویاست که در آن هنر و جامعه بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و به صورت متقابل از هم اثر می‌پذیرند.»

 

او توضیح می‌دهد که چگونه قرار گرفتن مداوم در معرض موسیقی و نمایش‌های غم‌انگیز می‌تواند بر ادراک و عملکرد روانی افراد اثرگذار باشد. او می‌گوید: «قرار گرفتن طولانی در معرض نمایش‌ها و فیلم‌های غم‌انگیز، سبب می‌شود دستگاه عصبی نیز در محرک‌های موجود در محیط، فقط در جستجوی مضامین محزون باشد و در امور گوناگون جز جنبه‌های غم‌انگیز را نبیند. وضعیت مشابهی در مورد فیلم‌های با مضمون پرخاشگری وجود دارد. مشاهده این فیلم‌ها در افراد مستعد سبب آشکار شدن پرخاشگری آنان می‌شود و میزان جرایم پرخاشگرانه را در جامعه افزایش می‌دهد.»

 

فدائی همچنین به تاثیرات مثبت موسیقی و آثار هنری نشاط‌آور اشاره می‌کند و می‌افزاید: «در مقابل، موسیقی نشاط‌انگیز سبب احساس شادمانی در شنونده می‌شود و با تغییرات مثبت فیزیولوژیک همراه است. سرورهای گروهی احساس مشترک بین شنوندگان پدید می‌آورد و در کودکان سبب آموختن نظم و هماهنگی نیز می‌شود.»

 

او به نقش طنز در آثار هنری نیز می‌پردازد و به چارلز چاپلین، نابغه عالم سینما، به عنوان مثالی برجسته اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از کسانی که از طنز و شوخی برای پرداختن به مسائل و معضلات انسانی به بهترین وجه بهره گرفته است، نابغه عالم سینما چارلز چاپلین می‌باشد. او رنج‌های انسانی را با کاربرد طنز به صورتی بیان کرده است که قابل دیدن باشد و بیننده در عین آنکه لبخندی بر لب دارد، از موضوعات ناخوشایند آگاه می‌شود و تمایل به همراهی برای رفع موضوعاتی چون جنگ، فقر، بیکاری و تبعیض پیدا می‌کند. پس از آنکه فیلم‌های صامت جای خود را به فیلم‌های ناطق داد، چارلز چاپلین از آهنگ‌ها و ترانه‌ها برای رساندن احساسات و عواطف بهره گرفت.»

 

فدائی تأکید می‌کند که شناخت این تأثیرات و مدیریت آنها می‌تواند به بهبود سلامت روانی جامعه کمک کند و بهره‌گیری از هنر و موسیقی به‌عنوان ابزارهای روان‌درمانی را به عنوان گامی مؤثر در جهت ارتقای سلامت روان عمومی توصیه می‌کند.

 

موسیقی و شعر، مرهم دل یا زنگ خطری برای روان؟

 

فدائی توضیح می‌دهد که چگونه موسیقی، شعر و نمایش‌های غم‌انگیز در مواقعی می‌توانند به تسکین و آرامش افراد کمک کنند و در عین حال، در صورت تداوم، هشداری برای نیاز به درمان باشند. او می‌گوید: «گاه پیش می‌آید که فردی که با ناکامی و شکستی روبرو شده است، تمایلی به موسیقی یا نمایش اندوهگین پیدا می‌کند و واقعاً هم خواندن شعری غم‌انگیز که وصف‌حال شخص باشد، به آرام شدن و بهبود روحیه او کمک می‌کند. اما اگر تمایل به موضوعات غم‌انگیز تداوم پیدا کرد، معلوم می‌شود که اشکالی در کار است که باید تشخیص داد و درمان کرد.»

 

 

 

او تأکید می‌کند که زندگی انسان ترکیبی از غم‌ها و شادی‌ها، اشک‌ها و لبخندهاست و نگاه افراد به زندگی می‌تواند تعیین‌کننده‌ رویکرد آنها به این جنبه‌ها باشد: «افراد فهیم به زندگی چون یک کمدی می‌نگرند در حالی‌که فرد ساده‌دل آن را به صورت تراژدی می‌بیند. بسیاری از شاهکارهای امیدبخش زندگی واقعی یا آثار هنری، از دل رنج‌ها و مصائب شدید برخاسته‌اند. قیام امام حسین (ع) از این گونه است.»

 

او همچنین به بتهوون، آهنگساز مشهور آلمانی، اشاره می‌کند و می‌افزاید: «بتهوون زمانیکه در اوج دشواری‌ها، بیماری‌ها و کمبودهای زندگی بود، شاهکار جاودان سمفونی نهم را سرود که نویدبخش شادی، دوستی و برادری بین انسان‌هاست.»

 

فدائی در نهایت، شادی و شاد کردن دیگران را به‌عنوان ارزشی والا توصیف می‌کند و می‌گوید: «شاد بودن وضعیتی است مطلوب، لیکن بالاتر از آن شاد کردن دیگران است و هنرمندان در این بین جایگاهی ویژه دارند.»