به گزارش تحلیل ایران سخن بگو خدای سخن. امر کن به هر آنچه خوبی است و خیر؛ خیر زندگیمان! تهیمان کن از آنچه به ضررمان است و زهر میکند برایمان زندگی را! فدای کلمهها و واژهها و امرونهی تو که سراسر نور است؛ نور زندگی. فدای تو که امر و نهیات
متناسب است؛ متناسب با توان و وسعتی که به من ارزانی کردهای.
تو نخواستی که کوهها را به دوش بکشم یا زمینی را به آسمان برسانم. تو نخواستی که سنگی را آب کنم یا آبی را سنگ. تو میخواستی استعداد وجودم را شکوفا کنی. فدای علم و حکمت تو که آفریدیام تا جانشین تو باشم در زمین؛ جانشینی مثل خودت. کسی که مثل
تو سخن بگوید و رسم نگهداری کلمهها را بداند. راه این جانشینی را هم با نور کلماتت به من رساندی. کلماتی رسا و رساننده؛ خدای واژههای نورانی! خدای آیههای زندگی!این کلمات توست که هرگاه سخن میگویی کلامت چون نسیمی از حقیقت باشد نه توفانی
از تعصب که هرگاه لب باز میکنی نه بادیهنشین تعصب باشی و نه گمشده در بیابان ناحقی. فرقی نمیکند که شنونده خویشاوند باشد یا بیگانه، دوست باشد یا دشمن؛ عدالت همان است که ترازو را نمیگذارد به نفع هیچکس کج شود اگر وعدهای میدهی همچون ستارهای بر آسمان عهد
باش که هرگز خاموش نمیشود و اگر داوری میکنی همچون ترازوی زرگران باش که حتی ذرهای خطا را برنمیتابد. حق گفتی ای خدای حقیقتها. بهدرستی که این ویژگیهای جانشین توست در زمین.من اما شرمندهام؛ شرمنده تو و این مقام جانشینی و این حسن رفتارها.
چه روزها و شبها که از این خواستهها پا پس کشیدهام. چه وقتها که غفلتها حواسم را بردهاند. جانشینی که نمیتواند خودش را بچرخاند؛ آدمبزرگی که از پسزبانی کوچک برنمیآید. مثل راهرفتن روی تیغی بران است؛ مثل دردستداشتن چاقویی دو لبه که
هم میتواند بکشد و هم زندگی ببخشد. کلمههایی که گاهی میتوانند تا سالها بعد از مرگ ما، به زندگیشان ادامه دهند. کلمههایی که میتوانند آبادانی دلهای شکسته باشند یا سنگهایی که دلی را بشکنند.
هربار از غفلت و خطاهای خودم به کرم و بخشش تو پناه بردهام؛ ای خطاپوش مهربانم. به درگاه تو روی آوردهام؛ از کوچکی و ضعف و سستیام هراسانم. از نادانیام که بارهاوبارها به دامم انداخته است. از آن
زبان سرخی که عاقبت سرسبزم را به باد میدهد
!وقتی حقیقت چون خورشیدی روشن است و کلمهها از سلاحها برانترند تو مرا به انصاف وصیت کردهای. چنان که خورشید به نور وصیت شده است. یاریام کن زبانم جز به حقیقت باز نشود! کلمههایم جز به عدالت متولد نشود.
یاریام کن نه بادیهنشین تعصب باشم نه گمشده در بیابان ناحقی که هربار میخواهم لب بگشایم پیش از آن خودم پرسیده باشم آیا راست است؟ به انصاف نزدیک است؟ دردی را دوا میکند؟ اینجا جاده حقیقت است؛ جادهای که تنها با قدمهای عدالت هموار میشود
و زبان چراغ این راه است. بیعدالتیها اگر خاموش شوند زمین در نور عدالت سبز میشود.
وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ (آیه ۱۵۲ سوره انعام)و وقتى نظر خود را مىگوييد، عدالت و انصاف را رعايت كنيد، هرچند درباره نزديكانتان باشد.
افسارش را لحظهای رها نکن
یاد گرفته بود که در تمجید از آدمها زیادهروی نکند که وقت انتقاد به شخصیت آدمها کاری نداشته باشد که در گفتن حرفهایش صادق باشد حتی اگر به مذاق خیلیها خوش نیاید که گستاخی و بیادبی را با صداقت اشتباه نگیرد که نیتخوانی نکند و فکر آدمها
را از خودشان بپرسد که با چند رفتار موقتی به آنها برچسبهای دائمی نزند که وقت نقلقول رعایت امانتداری را بکند و وقت قضاوت رعایت بیطرفی را یاد گرفته بود که زبانش را به بند بکشد که به عادلانه چرخیدن عادتش بدهد که افسار این چموش ناآرام را حتی برای لحظهای رها
نکند.
عدالت در سخن، ستون استواری جامعه
همه ما تجربه شنیدن سخنانی را داریم که بیانصافی در آنها موج میزند. حرفهایی که شاید در ظاهر ساده به نظر برسند، اما در دل خود ظلمی بزرگ نهفته دارند مثلاً زمانی که کسی برای حمایت از دوستی نزدیک واقعیتی را تحریف میکند یاحقی را ناحق جلوه
میدهد. یا وقتی مدیری در یک جلسه، از فردی ستایش میکند که تنها به دلیل روابط نزدیکش با او مورد تأیید قرار گرفته، نه بهخاطر شایستگی واقعیاش. این بیعدالتیهای کوچک در کلام، گاه به اختلافهای بزرگ در جامعه منجر میشود.حتی ممکن است خود
ما در مکالمات روزمره بهخاطر تعصب به خانواده یا دوستان بهناحق از کسی دفاع کرده باشیم. شاید در یک بحث ساده بهخاطر علاقه شخصی حقیقت را نادیده گرفته و قضاوتی ناعادلانه کردهایم. حال تصور کنید
اگر این بیعدالتیها در سطح یک جامعه گسترش پیدا کند، چه بر سر اعتماد و همبستگی آن خواهد آمد؟
خداوند در آیه کریمه وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى. به ما یادآور میشود که حتی در سخنگفتن درباره نزدیکترین افراد خود نیز باید انصاف را رعایت کنیم.
زبان ابزاری قدرتمند است که میتواند پیوندها را مستحکم کند یا آنها را از هم بگسلد.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوࣰّا مُّبِينࣰا، نقشه شیطان، ایجاد کینه، دشمنی و بغض میان
انسانهاست و لغزشهای کوچک در سخن بهترین ابزار او برای دستیابی به این هدف است. هر کلامی که از سر بیانصافی گفته شود فرصتی برای شیطان است تا در میاندلها شکاف ایجاد کند و پیوندها را از بین ببرد.
جامعهای که در آن سخن از انصاف و عدالت دور شود بهسرعت دچار شکاف و تفرقه میشود.
امام خمینی میفرمایند: ما قدرت داریم که جلوی زبانمان را بگیریم نمیتوانیم بگوییم زبانمان اختیار ندارد. ما قدرت داریم که جلوی قلممان را بگیریم. نمیتوانیم بگوییم قلم من اختیار ندارد... هرچه هم انسان حب به یک کسی داشته باشد. یا بغض به یک
کسی داشته باشد قلمش را نگه دارد.امروز که فضای اجتماعی و رسانهای گاه به عرصه انتشار سخنان ناعادلانه و قضاوتهای بیپایه تبدیل شده است. مرامتان باید با مراقبت از زبان خود الگویی از انصاف و حقگویی باشند. سخن شما میتواند نوری باشد که
دلها را به هم نزدیکتر کند. یا تیغی که آنها را از هم جدا سازد پس بادقت و انصاف سخن بگوییم که خداوند ناظر بر زبانها و دلهاست.
خداوند در این آیه از ما خواسته است که:
در گفتارمان عدالت را رعایت کنیم حتی اگر درباره نزدیکانمان سخن میگوییم.
برای عمل به این آیه در زندگی میتوانیم:
با خود قرار بگذاریم همیشه هنگام داوری یا بیان نظر درباره دیگران حقایق را بیطرفانه و بادقت بیان کنیم.
در اختلافات بهجای حمایت بیچونوچرا از یکی، به قضاوت عادلانه فکر کنیم.قبل از هر سخنی از خود بپرسیم آیا این سخن عادلانه است؟