از هنر به هجو؛ ساسی‌مانکن ابزاری برای بی‌هویت کردن نسل جدید

تحلیل ایران
    •••••  دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ — ۱۹:۳۴ کد مطلب : 172899/a   

به گزارش تحلیل ایران ، «این ساده‌ترین، مسخره‌ترین و بدترین نوع موسیقی است.» این جمله را چند سال پیش «یوسف اباذری» جامعه‌شناس و منتقد فرهنگی، در نقد موسیقی پاپ گفته است. او پاپ را در مسیر تکامل موسیقی، «مبتذل‌ترین گونه موسیقی» می‌دانست و معتقد بود که این سبک تا زمانی که به ساده‌ترین و سطحی‌ترین شکل خود برسد، چیزی جز ابتذال محض نخواهد بود. حالا شما این گزاره اباذری را در نظر بگیرید اگر همین موسیقی پاپ که به زعم او ذاتاً کم‌عمق است حتی از سطح نازل هم پایین‌تر بیاید، چه اتفاقی می‌افتد؟

 

موسیقی‌ای که دیگر حتی ادعای هنری بودن هم نمی‌تواند داشته باشد بلکه صرفاً تولیدی است برای وایرال شدن. آهنگ‌هایی که به‌جای خلق احساس و اندیشه، تنها قرار است خوراک شبکه‌های اجتماعی باشند. ساسی مانکن و امثال او، نماینده همین سقوط هستند. سقوطی که نه‌تنها موسیقی، بلکه سلیقه و فرهنگ شنیداری یک نسل را هدف گرفته است.

 

ماجرا از اینجا شروع می‌شود که انتخاب‌های ما در موسیقی، به‌مرور تبدیل به سلیقه فرهنگی‌مان می‌شود. به نوعی آنچه را که می‌شنویم، آن چیزی را که هستیم، بازتاب می‌دهد اما این انتخاب‌ها چقدر آگاهانه‌اند؟ آیا موسیقی‌هایی مانند آثار ساسی مانکن، انتخابی از سر آگاهی‌اند، یا صرفاً نتیجه یک جریان سطحی که ذهن مخاطب را تحت‌تأثیر قرار داده است؟

 

زمانی، یک آهنگ باید ساختار موسیقایی قوی، ترانه‌ای تأثیرگذار و تنظیمی دقیق می‌داشت تا بتواند جایگاهی در ذهن مردم پیدا کند. اما امروز، تنها یک ریتم ساده، چند عبارت دم‌دستی، شوخی جنسی و یک ادای اینستاگرامی کافی است تا یک قطعه فراگیر شود.

 

این بخش از هنر که قرار بود حامل معنا و احساس باشد، حالا دیگر تنها یک چالش است؛ چالشی که با چند حرکت نمایشی و یک موزیک ویدئوی پر زرق و برق در فضای مجازی منتشر می‌شود و نه برای ماندگاری، بلکه برای مصرف لحظه‌ای ساخته شده که که تاریخ انقضایش به اندازه یک ترند دیجیتالی است.

 

سقوط اخلاقی در سایه بی‌هویتی فرهنگی

 

موزیکی که از ساسی مانکن منتشر شده بیش از آنکه یک شوک رسانه‌ای باشد، نمادی از سقوط اخلاقی و بی‌هویتی فرهنگی در بخشی از جریان موسیقی و سرگرمی است. او با انتشار تیزرهای متعدد از موزیکش با دوگانگی آشکار، نه از تحول درونی، بلکه از یک استراتژی حساب‌شده برای جلب توجه حداکثری مخاطب و دستکاری احساسات عمومی استفاده کرد، این تنها یک نمونه از موج جدیدی از استفاده ابزاری از ارزش‌ها و اعتقادات برای رسیدن به شهرت بیشتر است. در دنیایی که فضای مجازی بر اساس توجه و جنجال کار می‌کنند، هرچه بحث‌برانگیزتر باشید، بیشتر دیده می‌شوید!

 

اما باید بدانیم که مسئله فراتر از موسیقی است. این سقوط سلیقه، این افت استانداردها، فقط به گوش‌ها محدود نمی‌شود بلکه دارد روی فکر، روی فرهنگ، روی ذهن‌های نسل جدیدمان که همان نسل زد و نسل آلفا است (دهه ۸۰ و دهه ۹۰) اثر می‌گذارد. وقتی سطح توقع ما از موسیقی این‌قدر پایین بیاید، فردا نوبت به فیلم، به ادبیات، به اندیشه و هنرهای دیگر می‌رسد. تا جایی که دیگر حتی متوجه نمی‌شویم که چه چیزهایی را از دست داده‌ایم.

 

آینده‌ای که در آن موسیقی، دیگر قدرتی برای تغییر ندارد

 

اگر امروز موسیقی سطحی، مبتذل و بی‌محتوایی مثل آهنگ‌های ساسی مانکن در صدر جدول قرار می‌گیرد، ممکن است فردا از آثار مخرب این نوع موزیک‌ها چیزی بیشتر از یک فرهنگ بی‌رمق و سطحی باقی نماند. حال این سوال مطرح می‌شود که تأثیر این موسیقی‌های مبتذل و سطحی بر نسل جدید چه خواهد بود؟ کودکانی که در دنیای پر از آهنگ‌های ساده، ترندهای زودگذر و شوخی‌های جنسی رشد می‌کنند، چگونه ممکن است جهان را ببینند؟

 

موسیقی‌های سطحی نه تنها به عنوان یک انتخاب سرگرمی، بلکه به عنوان ابزاری برای شکل‌دهی به ذهنیت نسل جدید عمل می‌کنند. این ذهنیت، که با آهنگ‌های تکراری و بدون پیام بزرگ می‌شود، به تدریج از قدرت تحلیل و تفکر انتقادی می‌کاهد. زمانی که موسیقی به یک پدیده زودگذر و مصرفی تبدیل می‌شود، چیزی که به آن تبدیل می‌شود نیز، مصرفی و کوتاه‌مدت است. این یعنی کودکانی که در این فضا پرورش می‌یابند ممکن است نسبت به هنر و فرهنگ به عنوان مقوله‌ای عمیق و پربار، احساس بی‌علاقگی و نارضایتی پیدا کنند.

 

در بلندمدت چنین محتوایی بر شکل‌گیری شخصیت، سلیقه هنری و حتی انتخاب‌های زندگی آن‌ها اثرگذار خواهد بود. کودکی که با موسیقی‌های سطحی بزرگ شده، در آینده ممکن است برای انتخاب‌های مهم زندگی مانند تحصیل، کار و روابط اجتماعی، رویکردی سطحی و زودگذر داشته باشد. همچنین کاهش حساسیت نسبت به مفاهیم اخلاقی و اجتماعی می‌تواند منجر به گسترش بی‌تفاوتی، فردگرایی افراطی و حتی تضعیف روابط خانوادگی شود.

 

این جریان نه‌تنها فرهنگ شنیداری جامعه را تهی از محتوا می‌کند، بلکه به شکل‌گیری نسلی منجر می‌شود که به جای تعمق و تفکر، جذب هیجانات گذرا و رخدادهای کوتاه‌مدت می‌شود. اگر موسیقی، که یکی از مهم‌ترین ابزارهای انتقال فرهنگ و اندیشه است، از رسالت خود فاصله بگیرد در آینده نسلی خواهیم داشت که نه تاریخ و هنر را می‌شناسد، نه به ارزش‌های عمیق انسانی پایبند است و نه قدرت تحلیل مسائل پیرامون خود را دارد.

 

عادی‌سازی ابتذال

 

آهنگ‌هایی که فاقد پیام و عمق هستند، به تدریج برای نسل جدید به یک هنجار تبدیل می‌شوند. آن‌ها با هر تکرار، این پیام را می‌گیرند که سطحی بودن، آسان بودن و بی‌معنی بودن، امری طبیعی است. در نتیجه، برای بسیاری از این کودکان و نوجوانان، ابتذال تبدیل به یک ارزش یا حتی یک سبک زندگی می‌شود، جایی که هیچ‌چیز بیشتر از یک شوخی ساده، یا یک حرکت زودگذر، ارزش ندارد. آنچه که امروز در مورد موسیقی‌های مبتذل همچون ساسی مانکن می‌بینیم، نه تنها مسئله‌ای زودگذر و سطحی است، بلکه اگر بی‌توجه به آن بگذریم، تبعات عمیق‌تری برای نسل‌های آینده خواهد داشت، آینده‌ای که در آن هنر و فرهنگ، دیگر ارزشی برای رشد و تفکر نخواهند داشت.

 

چالش والدین؛ «جهت‌دهنده» باشند نه «سانسورچی»

 

والدینی که روزگاری می‌توانستند با یک «نه»، مسیر فرزندشان را تغییر دهند حالا در برابر سیلی از محتواهای فضای مجازی احساس ضعف می‌کنند. دیگر خبری از دورانی نیست که یک تلویزیون در گوشه خانه، تنها پنجره‌ی فرزندان به جهان بود. امروز محتوای نامناسب از هزاران مسیر، بی‌آنکه اجازه‌ای بخواهد راه خود را به ذهن و زندگی آن‌ها باز می‌کند. اما چرا کنترل محتوا برای والدین این‌قدر سخت شده است؟

 

تا چند دهه پیش، هر محتوایی که به دست مخاطب می‌رسید، از چندین فیلتر عبور می‌کرد؛ والدین، معلمان، رسانه‌های رسمی. اما در دنیای امروز، این دروازه‌بان‌ها از میان رفته‌اند. کودک یا نوجوان، تنها با یک گوشی هوشمند، به محتوایی دسترسی دارد که هیچ‌کس نظارتی بر آن ندارد. اینترنت، مثل آبی است که از هر شکاف نفوذ می‌کند از همین رو فیلترینگ، کنترل خانگی، یا حتی نصیحت‌های والدین، در برابر آن کم‌اثر شده‌اند.

 

«همراهی» ارزش و «بی‌خبری» نشانه‌ای از عقب‌ماندگی

 

نسل امروز بیشتر از آنکه تحت تأثیر خانواده باشند، تحت تأثیر دوستان و شبکه‌های اجتماعی‌اند. اگر یک آهنگ مبتذل مثل موزیک ساسی در کلاس دست‌به‌دست شود، آنها برای اینکه از جمع عقب نمانند، آن را گوش می‌دهند. در دنیای ترندهای لحظه‌ای، «همراهی» ارزش است و «بی‌خبری» نشانه‌ای از عقب‌ماندگی به همین خاطر والدین نمی‌توانند دنیای فرزندانشان را ایزوله کنند چون جامعه و فضای دیجیتال، همیشه یک قدم جلوتر است.

 

نوجوانان ما به محتوای باکیفیت و جذاب نیاز دارند. وقتی والدین صرفاً بر «نبایدها» تأکید می‌کنند، اما جایگزینی جذاب ارائه نمی‌دهند، آنها هم راهی جز حرکت به سمت گزینه‌های سطحی و عامه‌پسند ندارند چون موسیقی‌های عمیق و هنرمندانه، به‌ندرت در معرض دسترس‌شان قرار می‌گیرد و محتوای آموزشی، اغلب خشک و غیرجذاب است پس طبیعتاً، آنچه در دسترس و سرگرم‌کننده است، برنده می‌شود.

 

باید بدانیم که دوران کنترل‌های سختگیرانه و محدودیت‌های سنتی به پایان رسیده است. والدین امروز باید بیش از هر چیز، «جهت‌دهنده» باشند نه «سانسورچی». به‌جای صرف انرژی برای بستن راه‌ها، باید راه‌های بهتر را نشان دهند. به‌جای منع کردن، باید محتوای باکیفیت و قابل رقابت را در اختیار فرزندانشان بگذارند. آنچه فرزندان ما را از ابتذال دور می‌کند نه دیوارهای بلند ممنوعیت بلکه پل‌هایی است که به زیبایی، هنر و اندیشه متصل‌شان کنند.

 

ساسی مانکن؛ خواننده یا یک پدیده اجتماعی مخرب!

 

ساسی مانکن، بیش از آنکه یک خواننده باشد، یک «پدیده اجتماعی» است که باید با دقت بررسی شود. ظهور افرادی چون او، نه علت، بلکه معلول است؛ معلول سیاست‌های فرهنگی ناکارآمد، خلأ نظارت اصولی و نبود جایگزین‌های جذاب و استاندارد امروز، جامعه‌ای که خود را در معرض چنین محتوایی می‌بیند، باید به این فکر کند که چگونه می‌توان آینده فرهنگی بهتری را برای نسل‌های بعدی رقم زد. ابتذال، تنها زمانی مجال رشد پیدا می‌کند که اندیشه و فرهنگ، در سکوت فرو رفته باشند. اتفاقی که این روزها حول ساسی مانکن رخ داده، زنگ خطری جدی برای آینده فرهنگی کشور است. مسئله فقط یک خواننده نیست؛ مسئله این است که چرا جامعه بارها و بارها با چنین موج‌هایی روبه‌رو می‌شود؟ مقابله با این روند، با ممنوعیت و حذف چهره‌های جنجالی به تنهایی ممکن نیست. بلکه نیازمند یک رویکرد عمیق، چندلایه و بلندمدت است.