به گزارش تحلیل ایران مهربانیات را شکر خدای بینظیر من. مهربانیات را شکر که اسباب رسیدنها را برایم جور کردی؛ همه آنچه را برای به سمت تو آمدن نیازم بود از عرش و فرش و ملک و رسول! هر کدام را به بهانهای سر راهم گذاشتی تا راه آسان شود. راهی که مرا در آن میخواستی،
راه درست زندگی و بندگی. حکیمی که فکر همهجا را کردهای که رسولت را از جنس خودمان برگزیدهای تا ببینیم میشود که کسی به تو رسیده باشد.
که شده است پیامبری که به تو رسیده است؛ پیامبری از جنس خودمان رسیده است و حالا ما را به راهرفته میخواند. راهی بهسوی تو، مهربانیات را شکر که برایمان پیامبری فرستادی مهربان چون خودت؛ همان که دلش با دردهایمان میتپد و چشم نگران ماست. نه پیامآوری غریبه،
نه فرشتهای دور از دسترس. آدمی از خودمان با تنی از جنس خاک و دلی بزرگ به وسعت آسمان، پیامبری که میزیست میان ما در بازارها، خانهها، در میدانهای جنگ، پیامبری از جنس نور که در غمها حاضر است و در شادیها شریک. هر نالهای که از دهانی برمیخاست نیشی بر قلب او
بود. هر خراشی بر تنی دیگر زخمی بر پیکرش و هر سقوط جاریکننده اشکش، آنچنان که از شدت غم نزدیک بود خودش را هلاک کند.
ما خیال کرده بودیم که تنهاییم، خیال کرده بودیم رها شدهایم در این بیابانهای سرگردان. آغوش او نجاتمان داد. دستهای او بلندمان کرد؛ حتی از بلندای سالهای دور و به فاصله هزار و اندی سال. او باآنهمه عشق میان ما ایستاد با دستانی که بهسوی ما بلند بود و صدایی
که میخواندمان: بیایید راه روشن است و نجات نزدیک است! دیگر مردمکهایمان سرگردان نبود؛ تنها نبودیم. او راه آسمان را نشانمان داد. آمده بود تا مرهمی باشد به هر دل شکستهای، تا نشانه هر گمراهی باشد بهسوی نور. اکنون که در میان ما نیست ما هستیم و یاد او. ما هستیم
و راهی که نشانمان داد که دست بگذاریم در دست یکدیگر، برادر بشویم هم جان و همعهد و همراه. همانطور که او میخواست شریک غمها و حاضر در شادیها. باید که دست بجنبانیم در برداشتن بارها از روی دوش یکدیگر که صاف کنیم جادهها را، کم کنیم سرما را که سقف بشویم بر نداری
مظلومها و عصا بر ناتوانی دست به عصاها که وسیع باشیم و سربهزیر که رمز نجات در مهربانی است! در نازک بودن دل است نسبت به دیگر دلها نه در دل سختی نه در تنگنظری، نه در سفت دستی.
خدای مهربانیها کمکحالمان باش تا روزی با سری افراشته و دلی آرام به رسولت بگوییم: ای رسول مهربانیها، غم دلت بودیم یا شادی روی لبت؟ و او با همان لبخند همیشگیاش ما را بگیرد در آغوش و بگوید: شما، امت من بودید بهترین امتها!
لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ (آیه ۲۸ سوره توبه)
بهيقين، پيامبرى به سویتان آمده است، از جنس خودتان! ديدن درد و رنجتان برايش سخت است، براى هدايتشدنتان حرصوجوش مىزند و در حق مؤمنان، دلسوز مهربان است.
یکی از بین خودتان
دربارهاش نوشتهاند: هیچوقت برای خودش از کسی انتقام نگرفت. آزاردهندگان را میبخشید. اگر یکی از یارانش را سه روز پیاپی نمیدید از حال او جویا میشد. اگر در سفر بود برایش دعا میکرد اگر در شهر بود به دیدارش میرفت و اگر بیمار بود از او عیادت میکرد. اهل ایرادگرفتن
و ملامتکردن بیخودی نبود، نمیگذاشت کسی به پایش بلند شود اما خودش مهمانهایش را تا آستانه در بدرقه میکرد. اگر با کسی دست میداد دست خودش را زودتر نمیکشید اگر با جمعی حرف میزد نگاهش را بین آدمها تقسیم میکرد. آدم دقت به جزئیات بود. آدم توجه به ریزهکاریها.
بهخاطر همینها هم بود که توی دل مردم جا بازکرده بود. حالا بیا یکبار دیگر بنشینیم و خودمان را مرور کنیم که ما در خرده رفتارهایمان چه ربطی به پیامبر اکرم داریم؟
این است راه پیامبر
ما برای چه به دنیا آمدهایم؟ برای بزرگشدن. مهمترین ویژگی آدمهای بزرگ این است که دلهایشان بزرگ است. آنقدر بزرگ که قلبشان برای همه عالم میتپد. محبت و دلسوزیشان مرزهای خودخواهی را درهم میشکند و از رنج همه مردم جهان اذیت میشوند. از مادری که وقتی فرزندش
بیمار است خوابوخوراک ندارد. تب فرزند، تب اوست و گریه فرزند دل او را میلرزاند و با اینکه خودش از فرط خستگی توان ایستادن ندارد برای آرامش کودک تمام توانش را به کار میگیرد تا آن امامی که در دل شب، کیسهای بر دوش میگذارد و به خانههای فقرا غذا میرساند، بیآنکه
کسی بداند او خلیفه مسلمین است برای او گرسنگی یتیمان، گرسنگی بچههای خودش است.
اما پیامبر، و تو چه میدانی کیست پیامبر؟! پیامبری که نهتنها غمها و سختیهای مردم را میدید بلکه آنها را با تمام وجود حس میکرد.
این روحیه پیامبر در آیه لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ. تجلییافته است. برای او رنجهای شما دردآور است، سخت است؛ شما که رنج میکشید. پیغمبر از رنج شما رنج میبرد.
بلاشک این مخصوص به مسلمان معاصر پیغمبر نیست خطاب به عموم مؤمنین در طول تاریخ است؛ یعنی امروز اگر شما در فلسطین رنج میکشید در لبنان، سوریه و یا میانمار در نقاط گوناگون دیگر مسلمانها رنج میکشند بدانند این رنج روح مطهر پیغمبر را به رنج و زحمت در میآورد،
این خیلی مهم است. پیغمبر ما اینجوری است...
نقطه مقابل وضع دشمنان است یا ایها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطَانَة مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُمْ. آنجا برای پیغمبر اکرم (عزیز عَلَيْهِ مَا عَنِكُمْ). اینجا برای دشمنان (ودوا ما عنتُمْ)؛ رنج شما آنها را خوشحال میکند.
برای پیروی از پیامبر (صلیالله عليه و سلم) کافی است چشمهایمان را به اطراف باز کنیم، شاید همسایهای داریم که شبها با غم اجارهخانهای که نمیتواند بپردازد بیخواب است یا کودکی که به دلیل نداشتن کفش مناسب از رفتن به مدرسه خجالت میکشد. یا مادری که باید بین
خرید داروی فرزندش و تهیه غذای روزانه یکی را انتخاب کند. اگر امت اسلام مصائب مردم مظلوم فلسطین را مصائب خود میدید چهبسا این رژیم غاصب سالها پیش نابود شده بود. دلسوزی، رأفت و محبت نهتنها جامعهای مستحکم و پر از همدلی میسازد، بلکه دلها را فتح کرده و ریشه
ظلم را خشک میکند. این است راه پیامبر.
خداوند در این آیه از ما خواسته است که:
پیامبر اکرم (صلیالله عليه و سلم) را که دلسوزترین انسانها برای ماست بشناسیم و سیره او را در زندگیمان جاری کنیم.
برای عمل به این آیه در زندگی میتوانیم
درد دوست و فامیل و همسایه و.... را درد خود بدانیم و با صبوری گوش شنوایشان باشیم و برای حل مشکلاتشان حتماً قدمی برداریم.
در سختیهای زندگیمان احساس تنهایی نکنیم و به یاد این مهربانی زیاد رسول خدا نسبت به خودمان باشیم.
حداقل هفتهای یکبار برای همدردی با مؤمنان و مهربانی نسبت به آنها کاری انجام بدهیم، مانند بازدید از بیمار، کمک به نیازمند یا حمایت از یک دوست در شرایط دشوار.