مرد گمنام فتح فاو

محمد تقی خرسندی
    •••••  پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ — ۰۹:۰۶ کد مطلب : 175187/a   
سردار احمد نوریان - رییس ستاد لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس: این شهید، مصداق بارزی از فرماندهان کلیدی لشکری است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا حفظه‌الله "در باره آن فرموده اند : "لشکر ۲۵ کربلا لشکری قوی، قدرتمند، خط شکن و خط نگهدار (در دوران دفاع مقدس) بود". این شهید کسی نیست جز «سیدمنصور نبوی»؛ مسئول طرح و عملیات لشکر 25 کربلا، متولد سوم اردیبهشت سال 1343 در روستای «بالا هولار» شهرستان ساری که از همان نخستین سال‌های پیروزی انقلاب تا زمان شهادت، مردانه پای آرمان‌های بزرگ انقلاب و اسلام ایستاد و از مردم و کشورش دفاع کرد.سیدمنصور در جریان حوادث سال های اول دهه 60 به عنوان یک بسیجی فعال، عضو گردان رزمی قرارگاه حضرت ابوالفضل" علیه السلام" سپاه منطقه ۳ گیلان و مازندران بود و در مبارزه‌ای بی‌امان با گروهک های چپ وکمونیستی و منافقین شرکت داشت؛ مزدورانی که در خطه شمال (جنگل های مازندران، گلستان و گیلان) به زعم باطل خود، می‌خواستند انقلاب را ساقط کنند . اوج این درگیری ها در آمل موسوم به «شهر هزارسنگر» اتفاق افتاد که با قیام مردم، در روز ششم بهمن 1360 و حضور پرشور آنان در خیابان‌ها و سنگربندی مقابل منازل ، ضدانقلاب را سرکوب و از شهر بیرون کردند.پس از آن سیدمنصور در جبهه های دفاع مقدس حضور یافت، شرکت در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر ۴، والفجر ۶ و پشت سر گذاشتن دوره های آموزشی و تخصصی از او، فرمانده ای دلاور و مدیری کارکشته ساخت.
 
از عملیات قدس ۱ و۲ که با ابلاغ فرماندهی کل سپاه، تیپ احمد بن موسی "علیه السلام " استان کهگیلویه و بویراحمد و تیپ زرهی ۲۸ صفر اصفهان در لشکر سابق کربلا ادغام شدند و این لشکر تحت عنوان لشکر ویژه 25 کربلا به یگان عملیاتی در اختیار فرماندهی کل ارتقا یافت، تغییراتی نیز در سازماندهی لشکر به وجود آمد که در آن، شهید سید منصور نبوی به‌عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ دوم معرفی شد. اشراف اطلاعاتی، شناخت دقیق و هوشمندانه از دشمن ، ارتباط تنگاتنگ با نیروهای اطلاعات و عملیات، مشاهده دقیق، بررسی میدانی در کنار حضور مستقیم سید منصور در شناسایی معابر وصولی به سمت دشمن و مناطق عملیاتی باعث شد ارائه طرح‌های عملیاتی جامع و نظرات صائب از سوی او موردتوجه قرار گیرد. علاوه بر اینها، سید منصور فردی مخلص و غیرتمند بود. در انجام مأموریت، شب و روز نمی‌شناخت، در هر موقعیتی همپای نیروهای عمل‌کننده در صحنه حضور داشت و تا کارش را به صورت تمام‌وکمال انجام نمی داد، آن را رها نمی‌کرد. این خصوصیت‌ها موجب شده بود بسیار مورد وثوق و اعتماد فرمانده لشکر قرار گیرد .ایشان در عملیات والفجر ۸ و کربلای ۱ و۴ جانشین طرح و عملیات لشکر و از کربلای ۵ تا زمان شهادت (در عملیات کربلای 8) به‌عنوان مسئول طرح و عملیات لشکر، مخلصانه و غیرتمندانه انجام‌وظیفه کرد.فرماندهانی که در طول سال‌های دفاع مقدس با سیدمنصور کار کردند، همگی بر هوش و ذکاوت، تیزبینی و درایت او تأکید دارند. اینکه سیدمنصور فردی اهل فکر و تدبیر بود، سنجیده عمل می‌کرد، شجاع و نترس بود، صبر و متانت خاصی داشت.
 
مأخوذبه‌حیا، کم‌حرف و بی‌ادعا بود و اقداماتش را به رخ دیگران نمی‌کشید. اهل ورزش بود. روحیه‌ای بشاش، شاداب و بانشاط داشت. گاهی با دوستان و هم‌رزمان، شوخی و مزاح می‌کرد و درعین‌حال، بسیار منضبط بود. این ویژگی‌ها موجب شده بود تا همه، او را به‌عنوان فردی بسیار خوش‌برخورد، دوست‌داشتنی، متواضع و درعین‌حال، قاطع بشناسند به‌گونه‌ای که هنگام مأموریت با کسی تعارف نداشت و بسیار جدی و محکم عمل می‌کرد. او که همواره چفیه به گردن داشت، در حوادث و شرایط سخت، خم به ابرو نمی‌آورد. مردی مؤمن، متوکل، بااخلاص و باتقوا بود. بسیار به نماز اول وقت اهمیت می‌داد. اهل نماز شب، دعا، روضه و توسل بود، همیشه قرآن کوچکی به همراه داشت و در هر فرصتی آیات الهی را تلاوت می‌کرد. به‌خاطر دارم قرار بود عملیات والفجر ۸ را در منطقه عملیاتی فاو انجام دهیم. به همراه فرمانده لشکر و فرماندهان تیپ‌ها از جمله برادر سید محمد کساییان فرمانده تیپ ۲ مستقر در هور الهویزه(این سردار رشید اسلام، سال گذشته به دلیل جراحت‌ها و عوارض ناشی از ۸ سال جنگ تحمیلی به شهادت رسید. روحش شاد) و سیدمنصور نبوی مسئول طرح و عملیات یگان به‌منظور شناسایی منطقه، در پوشش نیروهای جهاد سازندگی به پاسگاه ژاندارمری «فرخ پی» اروند کنار رفتیم. آنجا با نظر فرماندهی، برادر کساییان فرمانده تیپ دوم لشکر به عنوان مسئول احیای نخیلات معرفی شد تا مانع خشک شدن نخلستان ها شود، اما در واقع، مأموریت اصلی ایشان آماده‌سازی و فراهم کردن مقدمات عملیات بزرگ والفجر ۸ بود. به همین دلیل، مسئولیت آقا سیدمنصور که در طرح و عملیات تیپ ۲ بود، در فرماندهی و حفظ خط پدافندی هور بسیار سنگین‌تر شد.
 
او در این مسئولیت، باید به واحدهای پشتیبانی که عموماً در چادرهای گروهی میان نیزارها استقرار داشتند و رزمندگانی که در سنگرهای شاخ‌بزی و استوانه‌ای روی سطوح آکاسیو (سازه های یونولیتی) به صورت شناور روی آب قرارداشتند و به‌عنوان مدافعان خط پدافندی فعالیت و سرکشی می‌نمود. ایشان همچنین بر انتقال آب و غذای رزمندگان و امر مهمات رسانی به آنان که کار سختی در شرایط هور بود، نظارت می‌کرد و پیگیری می‌نمود که مجروحین و شهدا به‌موقع به پشت‌جبهه منتقل شوند. علاوه‌برآن، او باید به آموزش‌های غواصی نیروهای رزمنده نیز کمک می‌کرد، جابه‌جایی ها و تحرکات دشمن را در منطقه استحفاظی کاملاً تحت رصد داشت و مراقبت می کرد تا دشمن به مواضع خودی رخنه نکند و اسیر نگیرد. در کنار همه این اقدامات، سید منصور باید به عقبه یگان در هفت‌تپه رفته و برای نیروهای بسیجی اعزامی جدید سخنرانی می‌کرد، و مهم‌تر اینکه، فرماندهان گردان‌ها و ارکان تیپ را برای شناسایی و توجیه با محور عملیاتی لشکر به منطقه عملیاتی والفجر ۸ می‌برد.او نه‌تنها همه این وظایف را به‌خوبی انجام می‌داد بلکه با کار بزرگی که در کنار برادر شریعتی فر دستیار فرماندهی لشکر و شهید غفاری مسئول محور اطلاعات در هور و با تدبیر «حاج مرتضی قربانی» فرمانده لشکر 25 کربلا انجام دادند، موجب غافلگیری دشمن در عملیات والفجر ۸ شدند.
 
برادر شریعتی فر درباره اجرای عملیات فریب که به غافلگیری دشمن در والفجر 8 انجامید، تعریف می‌کرد: «هر چه به روزهای عملیات نزدیک تر می شدیم، فشار دشمن روی نیروهای ما در هور زیادتر می شد. آتش توپخانه دشمن افزایش می یافت. عناصر دشمن مدام تیراندازی می کردند. فاصله ما با دشمن خیلی کم بود آن‌قدر گلوله‌های خمپاره تیربارهای آنها به نیزارها شلیک کرد که سنگرهای شناور ما که به وسیله نیزارها مهار شده بود، بعضاً رها و به سمت نیروهای دشمن حرکت می کرد و بالاجبار رزمندگان ما برای آنکه اسیر نشوند، به دل آب می زدند تا خود را نجات دهند. این وضعیت به مجروح شدن و شهادت تعدادی از رزمندگان لشکر انجامید. عملیات والفجر 8 در قالب یک عملیات آبی - خاکی پیچیده در بهمن‌ماه 1364 انجام شد و حیرت جهانیان و ارتش صدام را برانگیخت، چرا که عبور از رودخانه خروشان اروند با ویژگی‌ها و جغرافیای خاص آن و حضور دشمن متکی به سلاح و ادوات جنگی روز که در سنگر‌های مقابل، مطمئن و آسوده‌خاطر نشسته بودند، برای آنان غیر قابل تصور بود. تا چند روز پس از فتح فاو، عراقی‌ها این واقعیت را باور نمی‌کردند و رسانه‌های بیگانه نیز همچنان به نفع رژیم صدام در حال تبلیغات بودند تا آنکه با دعوت ایران از خبرنگاران رسانه‌های جهان برای بازدید از فاو و حضور آنان در منطقه، تمام تبلیغات دشمن در این زمینه نقش‌برآب شد.سندی که همان زمان بعد از تصرف شهر فاو در مقر فرماندهی تیپ ۱۱۱ عراق مستقر
 
در آنجا معروف به"مقرعبد الکاظم" بدست آمد، نشان می داد ستاد ارتش بعثی عراق احتمال نمی‌داد که در آن شرایط به بندر فاو حمله شود و این عملیات برای آنها محیرالعقول محسوب می‌شد. وقتی رزمندگان اسلام از رودخانه وحشی اروند با عرض 500 تا 1000 متر در نقاط مختلف عبور کرده، مواضع مستحکم ساحل دشمن را پشت سر گذاشته و به سمت شهر فاو پیشروی کردند، تازه چرت فرماندهان ارتش عراق پاره شد. جالب است بدانید صبح همان روز عملیات در پنج راه شمال فاو هنگامی که تیپ سوم لشکر ویژه 25 کربلا برای فتح پایگاه موشکی ارتش صدام در حرکت بود، با یک ستون نیروهای عراقی مواجه شد که از طرف بصره به سمت فاو می‌آمدند و اصلاً خبر نداشتند چه رخ‌داده است. به همین دلیل، خیلی زود در کمین نیروهای ایرانی افتادند.یگان‌های عمل‌کننده در این عملیات تا نزدیک "ام القصر" پیش رفتند و پایگاه موشکی ارتش صدام در شمال غرب فاو در ساحل خور عبدالله را که از آنجا کشتی‌ها و نفتکش‌ها به مقصد ایران را در شمال خلیج‌فارس می‌زدند، ساقط کردند.با این عملیات پیروزمندانه‌ در سال ششم جنگ، صدام با ازدست‌دادن یکی از شهرهای مهم بندری خود و قطع ارتباط با دریا مثل مارگزیده‌ها به تکاپو افتاد. کسی که مدعی بود به نمایندگی از اعراب دارد با ایرانی‌ها می‌جنگد، مستأصل شده و برای اعاده‌حیثیت و آبروی ازدست‌رفته سیاسی و نظامی خود، با پای‌کار آوردن سپاه‌های هفتم و سوم، دهها لشکر پیاده، مکانیزه، زرهی و کماندویی، لشکر دفاع ساحلی، لشکر گارد ریاست جمهوری و..حملات سنگین توپخانه‌ای و بمباران‌های مکرر، اقدام به انجام پاتک‌های سنگین در منطقه دریک بازه زمانی حدود 75 روزه کرد تا بتواند فاو را از ایرانی‌ها پس بگیرد.
 
در همین ایام، استفاده ناجوانمردانه و وسیع صدام از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان و باعث شد عده زیادی مجروح و مصدوم شوند. در همان ایام، سیدمنصور را دیدم که شیمیایی شده بود ولی با همان حال، تلاش می‌کرد مثل شیر وظایف خود را انجام دهد و به دیگران هم روحیه می‌داد. سیدمنصور پس از سال‌ها رشادت و ایثار، سرانجام روز نوزدهم فروردین 1366 در عملیات کربلای ۸ در شلمچه عراق به شهادت رسید. او که به ترویج دعای عهد با مولایش در بین هم‌رزمان معروف بود و در وصیت‌نامه اش هم خود را «عضوی از لشکریان حضرت مهدی (عج) و سربازی پرورش‌یافته در مکتب حیات‌بخش اسلام» توصیف کرده بود، شب نیمه شعبان، سالروز میلاد آقا امام‌زمان (عج) با حضور پرشور مردم مازندران تشییع و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش در جوار امامزاده «سید حمزه رضا(ع)» روستای هولار ساری آرام گرفت.برای آشنایی بیشتر با "شهید سید منصور نبوی "، مخاطبان گرامی را به مطالعه کتاب "من می‌آیم " دعوت می‌کنم که انتشارات سوره مهر آن را در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسانده و نویسنده آن، سرکار خانم طالبی برای معرفی این شهید عزیز خیلی زحمت کشیده است.همچنین بسیار خرسندم که توفیق یافتم روز پنجشنبه گذشته – بیست و یکم فروردین- در یادواره مردمی بزرگداشت سی و هشتمین سالگرد شهید سید منصور نبوی و هم‌رزمانش و همه شهدای عزیز و گران‌قدر عملیات کربلای ۸ که در نبردی سخت حماسه آفریدند و نام و یادشان برای همیشه تاریخ ماندگار و جاوید است، در زادگاه هم رزم شهیدم حضور یابم و ساعاتی را در جمع مردم شریف ، مومن و ولایی این خطه باشم.
 
 
به روان پاک همه شهدای گرانقدر انقلاب، شهدای ۸ سال دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت و خدمت و شهدای بزرگ جبهه مقاومت درود می‌فرستیم و یاد و خاطره ۱۴۵۰۰ شهید دیار علویون، مازندران سربلند و افتخارآفرین را گرامی می‌داریم.در همین‌جا، با شهدا و امام عظیم الشان(ره) عهد و پیمان می‌بندیم که مسیر روشن، نورانی، بی‌ابهام و مقدسی که آنان جلوی نسل ما و نسل‌های آینده گشوده‌اند ، جان‌برکف و استوار و ثابت‌قدم در میدان، آماده برای سربازی بقیه الله الاعظم حضرت مهدی(عج) و گوش‌به‌فرمان نایب بر حقش، حضرت آیه الله العظمی امام خامنه‌ای عزیز باشیم، ان‌شاءالله.یکی از مهم‌ترین وظایف ما در شرایط کنونی آن است که شهدا را به‌عنوان شناسنامه شهر و رمز بقا و هویت فرهنگی خویش به جوانان و نسل‌های جدید بشناسانیم؛ عزیزانی که نه تنها از آب و خاک و سرزمین و وطن بلکه از هویت و موجودیت ما، آرمان ها و اعتقادات ما و اسلام عزیز دفاع کردند. تأکید می کنم که در تجلیل از شهدا هرگز نبایدکوتاهی کنیم، چراکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، " بزرگداشت نام و یاد شهیدان، جهاد است؛ همان جهادی که نگذاشت خون‌های مقدس ریخته شده در کربلا پایمال شود."آخرین کلام را با جمله‌ای از سید مرتضی آوینی به پایان می‌برم که فرمود:« شهر در پناه شهدا است» همینطور است شهدا شاهدان شهر و پناه ما هستند چرا که امنیت، آرامش، موفقیت‌های چشمگیر کشور، پیشرفت‌های علمی و فنی ایران اسلامی و آنچه باعث افتخار و سربلندی ما و آیندگان است، همه‌وهمه به برکت شهدا و ایثار آن‌ها به دست آمده است. والسلام