به گزارش تحلیل ایران ، با گذشت ۱۰ ماه از برقراری آتشبس در جبهه لبنان در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ طی این ده ماه، روشن شد:
۱. دولت لبنان (ریاست جمهوری، نخستوزیری و متحدانشان) با تفسیرهای آمریکا و اسرائیل از قطعنامه ۱۷۰۱ همسو بودهاند و در برابر ادامه تجاوزات سکوت کردهاند و برای این تجاوزات توجیهاتی بر پایه همین تفسیرها ارائه کردهاند. حتی دولت لبنان، اولویتهای خود را بر
اساس یادداشتها و پیامهای نمایندگان آمریکا تنظیم کرده است.
۲. حزبالله در این مدت بهطور کامل به مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ در جنوب رودخانه لیتانی پایبند بود، در برابر تجاوزات صبر پیشه کرد، نقش سازندهای در روند بازسازی دولت داشت و تسهیلگر مراحل قانونی و اجرایی بود. همچنین، تمام توضیحات لازم درباره تفسیر درست این قطعنامه
را با استناد به متن صریح آن ارائه کرد و بر لزوم پایبندی دولت به اولویتهایی که در سخنرانی سوگند ریاستجمهوری و بیانیه دولت آمده (آزادسازی اراضی، بازگشت اسرا، بازسازی، توقف تجاوزات و...) پیش از باز کردن پرونده سلاح حزبالله، تأکید نمود.
اما پس از ۱۰ ماه عملکرد دوپهلو و وابسته به دیکتههای آمریکا از سوی دولت لبنان و نادیدهگرفتن تجاوزات، قتل، نقض حاکمیت و اشغال، هیچگونه توافقی میان دولت و حزبالله بر سر اولویتهای ملی شکل نگرفت. دولت به برنامهای پایبند ماند که بهصورت سند تهدید و باجگیری
به آن تحمیل شده بود، همه اینها در ازای وعدههای توخالی کمک و رفاه اقتصادی از سوی آمریکا بود و حتی هیچ تضمینی بر پایبندی اسرائیل به تعهدات خود وجود ندارد.
آمریکا نیز بهصراحت از نقش خود بهعنوان تضمینکننده اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ عقبنشینی کرد و برعکس، با زبان نمایندگان خود در لبنان، رسماً و علناً اعلام کرد که اسرائیل حق و آزادی کامل برای کنترل روند تنش و تشدید آن علیه لبنان را دارد.
همچنین اعلام شد که توافق آتشبس بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ شکست خورده است و لبنان باید برای توافقی جدید وارد مذاکره شود، که معنایی جز زیرپاگذاشتن توافقهای بینالمللی و کشاندن لبنان به بازار بدهبستانها، امتیازدهی و تسلیم پس از کنارگذاشتن ابزارهای قدرت و حقوق
مشروع خود ندارد.
سقوط لبنان در دام:
پس از ۱۰ ماه، در جلسه کابینه دولت لبنان در عصر روز سهشنبه، ۱۳ مرداد و در پی سخنرانی جوزف عون به مناسبت هشتادمین سالگرد ارتش لبنان، دولت بیروت بهطور کامل از مواضع خود در سخنرانی سوگند ریاستجمهوری و بیانیه وزارتی که بر اساس آن رأی اعتماد گرفته بود، عقبنشینی
کرد. دولت، صریحاً جبهه خود را علیه جامعه شیعه باز کرد، همه توافقها را نادیده گرفت، سند آمریکایی را رو کرد و به آن متعهد شد و عملاً اعلام جنگ علیه حزبالله را در راستای رضایت آمریکا و اسرائیل آغاز کرد.
دولت، لبنان را وارد مرحلهای جدید کرد که عنوان آن اجرای مأموریتهای خواستهشده از سوی آمریکا و اسرائیل از سوی دولت لبنان بود و در این مسیر هیچ اعتنایی به تبعات آن نکرد.
دولت نواف سلام از ارتش لبنان خواست که طرحی برای خلع سلاح حزبالله ارائه کند، که باید تا پایان ماه جاری میلادی (آگوست)تدوین و به دولت ارائه شده و اجرای آن تا پایان سال ۲۰۲۵ آغاز شود.
مسیر پیشبینیشده برای طرح تسلیم:
پس از ده ماه، دولت لبنان نقاب پنهانکاری را کنار زد و نخستین مطالبات خود را علناً اعلام کرد. این روند که با دورشدن کامل از منافع ملی لبنان و پیوستن به جبهه مقابل آغاز شده، ادامه خواهد یافت. گامهای بعدی، تلاش برای محدودسازی و تضعیف نقش سیاسی حزبالله در
ساختار سیاسی لبنان است؛ از جمله:
۱- بستن مؤسسات خدماتی و اجتماعی وابسته به مقاومت
۲- محدودکردن رسانههای حزبالله
۳- محاصره مالی و تلاش برای سلب مشروعیت آن
۴- برنامهریزی برای حذف حزبالله از مجلس در انتخابات پارلمانی سال آینده
۵ در نهایت خارجکردن کامل آن از صحنه دولت.
هدف اصلی این است که پایگاه اجتماعی حزبالله، اعتماد خود را به آن از دست بدهد و به دولت پناه ببرد تا در چارچوب باجخواهی سیاسی، اندکی از خدمات را دریافت کند.
خطرات جدی که لبنان را تهدید میکند:
تسلیم دولت لبنان در برابر فشارهای آمریکا و اسرائیل و پیروی آن از برنامههایی که با منافع ملی لبنان در تضاد است، این کشور را با خطراتی سرنوشتساز روبهرو میکند که میتوان آنها را چنین خلاصه کرد:
۱. خطرات وجودی:
تهدید بنیادهای همزیستی و توافقات ملی که لبنان بر آنها بنا شده است. این وضعیت میتواند صلح داخلی، یکپارچگی ارتش و نهادهای دولتی را تهدید کرده و مفهوم «میهن برای همه لبنانیها» را از بین ببرد.
همچنین ترسیم مرزهای لبنان با سوریه و اسرائیل، که میتواند به ازدستدادن بخشهایی از خاک لبنان منجر شود (مانند مزارع شبعا و مناطق دریایی).
۲. خطرات حاکمیتی:
نابودی معنای واقعی حاکمیت، بهواسطه اجرای دستورالعملهای بانک جهانی و پذیرش اصلاحات اقتصادی و سیاسی تحمیلی که به معنای واگذاری تصمیمگیریهای راهبردی اقتصادی و سیاسی لبنان به آمریکا است.
پیوستن به روند صلح و عادیسازی با اسرائیل، لبنان را کاملاً در معرض طمعورزیهای توسعهطلبانه و طرحهای تجزیهطلبانه رژیم صهیونیستی قرار میدهد.
این روند به معنای غارت منابع آبی لبنان، کنترل زیرساختها و منابع و دخالت در تشکیل دولت و قرارگرفتن لبنان زیر سلطه امنیتی اسرائیل و تبدیل اقتصاد لبنان به تابع اقتصاد اسرائیل خواهد بود.
۳. خطرات امنیتی:
به گفته «نوعام امیر» تحلیلگر نظامی اسرائیلی «اسرائیل هرگز از پنج نقطه اشغالی در لبنان عقبنشینی نخواهد کرد و با وجود تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله به عملیات نظامی علیه آن ادامه خواهد داد.»
چرا آمریکا و اسرائیل در مسئله خلع سلاح حزبالله شتاب دارند؟
از منظر بنیامین نتانیاهو، نابودی تهدیدات وجودی علیه اسرائیل ـ در رأس آنها حماس و حزبالله ـ یک استراتژی بنیادین در چارچوب امنیت ملی یهودی است.
ازبینبردن حماس، در اصل تلاشی برای پایاندادن به موضوع فلسطین بهعنوان یک مسئله اصلی و نماد مبارزه عربی ـ اسرائیلی است.
خنثیکردن حزبالله، هدفی راهبردی برای حذف قویترین بازوی مقاومت است که تماس مستقیم جغرافیایی با سرزمینهای اشغالی دارد.
بر این اساس، عجله آمریکا و اسرائیل برای پایاندادن به پرونده حزبالله از طریق خلع سلاح، ریشه در اهداف زیر دارد:
۱. حذف کامل حماس و حزبالله بهمنزله بازکردن درهای رسمی عادیسازی سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای عربی با اسرائیل است.
۲. این اقدام، همسو با پروژه آمریکاست برای نابودی تمام موانع در مسیر سلطه منطقهای و محو هویت فرهنگی ملتها و یکسانسازی آنها تحت چتر تکقطبی آمریکا با بازوی اجرایی اسرائیل.
۳. تا زمانی که موضوع فلسطین و نیروی پشتیبان آن (نظیر حزبالله) وجود دارد، طرحهای آمریکا برای سلطه، عادیسازی و حتی اجرای دین جدید (دیانت ابراهیمی) پیش نخواهد رفت.
از این رو، مرحله نخست این طرح شامل:
اشغال کامل نوار غزه،
الحاق کرانه باختری،
و حذف حزبالله است.
همزمان با تثبیت وضع موجود، مسأله سوریه وجود دارد؛ بهگونهای که دولت دمشق در حالتی باثبات اما کنترلپذیر باقی بماند.
البته در این میان، هر طرفی از جمله اسرائیل، عربستان، ترکیه و دیگران، منافع خود را دارد. نقش آمریکا، پوششی برای هماهنگی این منافع در چارچوب طرح کلان آن در منطقه است.
در مرحله بعدی، آمریکا بهسراغ پرونده عراق، ایران و کریدورهای زمینی و دریایی خواهد رفت، تا حلقه محاصره اقتصادی و راهبردی بر دشمنان اسرائیل تکمیل شود.
۴. چنانچه آمریکا و اسرائیل در مدت زمان معقول ـ که حداکثر یک سال تخمین زده میشود ـ نتوانند به دستاوردهای قطعی در جنگ علیه حماس و حزبالله برسند، تمام نتایج جنگدوساله آنها از دست خواهد رفت.
در این صورت:
حزبالله بازیابی میشود، قدرتش افزایش مییابد و به بازیگر اصلی در لبنان تبدیل میگردد.
حماس نیز همچنان زنده خواهد بود و آینده غزه را در اختیار خواهد گرفت.
با چنین سناریویی، طرح امنیتی نتانیاهو و رؤیای تداوم قدرتش فرو میپاشد و پروژه آمریکا برای تغییر چهره خاورمیانه از دروازه فلسطین و لبنان نیز نقش بر آب خواهد شد.