به گزارش تحلیل ایران به نقل از فارس، کارآفرینی سن و سال یا جنسیت نمیشناسد. مردان و زنان کارآفرین موفق زیادی در دنیا وجود دارند که با توجه به ایدههای ذهنیشان
دست به کارهای فوقالعادهای میزنند. همانهایی که رویایشان را دنبال میکنند و همه هم و غمشان رسیدن به آن میشود. حتی برایش عمرشان را میگذارند تا در نهایت بتوانند با دستان خودشان رویایشان را بغل بگیرند. در گزارش امروزمان با دو خانم کارآفرین که با دستانشان
پلی از گذشته به امروز منعکس میکنند، همصحبت شدیم.
«مریم روانبخش» که دانشجوی دکتری باستان شناسی است و «بهاره شاملو» که کارشناسی ارشد گرافیک خوانده است. ۲۰ سال از قدمت دوستی این دو خانم کارآفرین میگذرد، آن دو بالاخره توانستند نمایشگاهشان را که نشات گرفته از رویایشان بود، برپا کنند. مریم و بهاره با هنر دستانشان
آینههایی خلق میکنند که یک پل ارتباطی بین هویت و ریشه و تصویر امروزمان است.
*هیچکس رفیق قدیمی نمیشود
حکایت ۲۰ دوستیشان برایم جالب است، میپرسم چطور شد که با هم به فکر خلق آینهای اساطیری افتادید، میگوید: « من و بهاره جزء اولینهای گروه نظام جدید بودیم و در هنرستان رشته گرافیک را با هم خواندیم. در دانشگاه همکلاسی بودیم. از اول
هم با هم رابطه خوبی داشتیم و سبک و سلیقه کاریمان مثل هم بود. کارهای عملی و پروژهها را با هم برمیداشتیم. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه از هم بی خبر بودیم و هرکس پی زندگی خودش رفت، اما هیچ کس مثل یک رفیق قدیمی نمیشود، ما بعد از چند سال به لطف فضای مجازی
با هم ارتباط گرفتیم و دوستیمان وارد فاز جدیدی شد.
در این فاصله من در هنرستان رشته گرافیک را تدریس میکردم و بهاره هم به کارهای هنری مثل پتینه رو آورد. بعد از اینکه دوباره یکدیگر را پیدا کردیم، بهاره پیشنهاد کار مشترک داد. ما دلمان میخواست کار جدید و متفاوتی انجام بدهیم. آینه
آنتیک بهانهای شد تا نقاشی روی آینه را پدید بیاوریم. مجموعه تکنیکهایی که در این سالها من در زمینه پژوهشی و بهاره در زمینه عملی و هنری یاد گرفت را روی آینه پیاده کردیم. طراحی با من بود و اجرای کار با هردویمان بود.»
شیشه معمولی با تکنیکهای گرافیکی تبدیل به آینه شده است
* جای تاریخ در کتاب و موزهها نیست بلکه در خانهها و فرهنگ ماست
مریم در مقطع کارشناسی گرافیک خوانده بود و در ارشد رشته دومش باستان شناسی آموخته بود، به واسطه پیشینهای که داشت، علاقمند شد که آثار پیشینیان را در زندگی مدرن امروز بیاورد. «نمیخواستم کار باستانی محدود به موزه و کتاب نباشد. سنتیترین
چیزی که در خانه همه ما هست، فرش هست، اما نقوش باستانی زیاد شناخته شده نیست.کمااینکه این نقوش فقط محدود به دوره پیش از اسلام نیست، ما دقیقا در نمایشگاهمان نشان دادیم که مثلا نقوش دوره ساسانی، در دوره اسلام چه تغییری کرده است. اعتقاد من این است که جای تاریخ
در کتاب و موزهها نیست، بلکه جای آن در خانهها و فرهنگ ماست.»
میپرسم چطور ایده آینههای اساطیر به ذهن تان رسید، میگوید: «اگر در جشن و مراسم و اعیاد سایر کشورها ریشه یابی کنید، متوجه میشوید که هنر اروپا به شدت تحت تاثیر دوره کلاسیکشان هست، یعنی یونان و روم باستان و خیلی از این اعیاد و
جشنهایشان پیشینه تاریخی دارد و حتی از ایران وارد این کشورها شده است، اما متاسفانه وقتی بچههای ما تازه وارد رشته گرافیک میشوند و با درس تاریخ هنر آشنا میشوند، با سمبلها به لحاظ تصویری و چشمی آشنا میشوند. تا قبل از آن به نظر میآید که اصلا کاری انجام نشده
است و حتی اسمها برایشان خیلی ناآشناست و یادگیری برایشان سخت است. با اینکه کلمات کاملا ریشه ایرانی و هویت تاریخی دارد، همین بهانهای شد که تمرکزم را روی ریشه اساطیری بگذارم.
نمایشگاه آینههای اساطیری ۱۶تا ۲۰دیماه در در نگارخانه وزارت ارشاد برگزار شد.
وقتی دورههای تاریخی و معاصر و اسلامی را به عقب میروید، یک جایی به نقطه سیاهی میرسید، اینجاست که اسطورهها شکل میگیرند. یعنی با تاریکی مطلق روبه رو هستیم و نمیدانیم چیزی که درباره آن صحبت میکنیم وجود خارجی داشته است، یا آیا
این نقوش یک نقوشی با تراوشات ذهنی است یا نه مثلا موجودات افسانهای واقعا وجود داشتند و طی فرایند انقراض از بین رفته باشند. یکی از تاثیر گذارترین این نقوش که توجه من را جلب کرد، «گریفین» (شیردال) اصطلاح جهانی است که ترکیب دو موجود است؛ قویترین موجود آسمان
که عقاب میشناسند و قویترین موجود در روی زمین که شیر هست ترکیب شده است؛ سر عقاب، بدن شیر و گوشهای اسب که یک جور محافظ قدرت است. در تمام دورههای تاریخی میبینید که شیر و گریفین یک نقش کلیدی دارد و در دورههای تاریخی تغییر شکل داده است.
در دوره ساسانی نقش گریفین، اسب بالدار و خروس و نقوش گیاهی که مفاهیم سمبلیک دارد بر روی پارچههایشان کار شده است و خیلی از اینها به بقیه کشورها و فرهنگ رفته است. جالب است که در تحقیقات ما این پارچهها تکههای کمی از آنها در موزههای
مختلف دنیا مانده است، من و بهاره آمدیم این تکهها را در نرمافزار به صورت پازل کنار هم چیدیم و کامل کردیم و این زمینه اصلی ما شد، در این روند پژوهشی متوجه شدیم که همون نقوش در دوره ایران در دوره اسلامی در زمان سلجوقی بسیار متداول شد و روی کاشیها و سفال آمده
است. این موضوع اصلی نمایشگاه ما شد یعنی اساطیر ایرانی و تاثیر روی فرهنگ ایرانی که به دلیل شباهتهای زیادی که در این دو دوره دیدیم تمرکزمان را روی دوره ساسانی و سلجوقی گذاشتیم.»
آینههای اساطیری حاصل تجربه و آزمون خطای مریم و بهاره است که با پیشینه تاریخی و پژوهشها ۲ سال و اندی برایش زمان گذاشتهاند تا این نمایشگاه برپا شود.
* آینه یک پل ارتباطی بین هویت و ریشه و تصویر امروزی است
میپرسم چرا آینه ؟ فلسفه آینه چیست؟ « آینه بازتاب خودمان است و شما در آینههای اساطیری بازتابی از تصویر خودمان، یک پل ارتباطی بین هویت و ریشه و تصویر امروزی میگیرید. خانهها از بوم نقاشی و تابلوهای نمایشی اشباع شده است، در فضای
دکوراتیو امروز از آینه استفاده میشود و به وسعت خانه اضافه میکند، به همین دلیل از آینه استفاده کردیم تا بازتابی از گذشته و تصویر خود فرد باشد.
همچنین سعی کردیم نقشهای تاریخی را بیشتر به بیننده معرفی کنیم، اما این معرفی باید یک عنصر تاثیرگذار و پل ارتباطی باشد تا برای چشم بیننده آشنا باشد، فکر کردیم شاید آینه به شکل دکوراتیو و کهنه کاری که از حالت عادی آینه در بیاید
خوب باشد. چون آینه به شکل عادی که نقش داشته باشد قبلا کار شده است. اما تفاوت تکنیک ما این بود که سعی کردیم به آینه یک وجهه تاریخی و هنری بدهیم و متناسب به اساطیر و اسطورهها آینه را کهنه و قدیمی کنیم و در عین حال زیبایی و جلوه داشته باشد.»
از همه گروههای سنی در نمایشگاه آینههای اساطیری حضور داشتند.
گروههای سنی مختلفی از نمایشگاه آینههای اساطیری بازدید کردند؛ روانبخش میگوید: «چیزی که اول از همه میشنیدم و جالب بود این بود که همه مخاطبان میگفتند تا حالا نمونه این کار را ندیدند. شاید کارهای آینه را دیده بودند، اما این جدید
بودن کار مشخصترین جملهای بود که از تمام اقشاری که که میآمدند شنیدیم. از هنرمند مجمسه ساز و آینه کار سنتی تا اساتید و نوجوانان و دانش آموزان. بازخوردی که از افراد عادی از یک خانم خانه دار تا یک نوجوان گرفتیم، این بود همه کار را دوست داشتند و به عنوان یک
هنر تزئینی از آن استقبال کردند.»
*رشتههای فنی به فرزندمان این قابلیت را میدهد که خودش را محک بزند
میپرسم چقدر نیاز هست که این هنر را به فرزندمان آموزش بدهیم؟ «معمولا در نوجوانان ما یک جور سردرگمی وجود دارد، بچه ما وقتی وارد یک رشته میشود، خودش نمیداند چه میخواهد. ممکن است یکی دو سال هم در یک رشته بماند و بعدش بفهمد اشتباه
کرده است. این موضوع در رشتههای تجربی و ریاضی بیشتر دیده میشود. اما رشتههای فنی این قابلیت را به فرزندمان میدهد که بچه خودش را محک بزند و چه بهتر که این مهارتها به شکل عملی در سنین کمتر شروع شده باشد که حداقل بچه وقتی به سنین نوجوانی میرسد، مطمئن باشد
که مثلا یک تصویرگر کتاب باشد یا یک طراح یا گرافیست باشد. و بخش مهم هم این است که آموزش لازم در خصوص فرهنگسازی و ریشهها بسیار ضعیف است.
وقتی ریشهها را برای فرزندمان تعریف نکردیم به راحتی جذب مراسمهای دیگری میشود مثلا ولنتاین. میبینیم که برای نوجوان ما ولنتاین جزء جشن ملی شده است. من مخالف جشنها نیستیم، اما ما باید یک پل بزنیم و هم راستای ولنتاین که بچه انقدر
استقبال میکند، یک جایگاه ایرانی هم برایش روشن شود.»
این دو دوست کارآفرین صفر تا صد کار از نقاشی و طراحی گرفته تا حتی قاب دور کارشان را با هنر دست خودشان خلق کردهاند.
* علاقمندی والدینم مرا جذب هنر کرد
میپرسم چطور شد که سمت هنر کشیده شدید، «پدر و مادر به سفر علاقمند بودند و در سفرهایمان علاقمندی مادرم به بازارهای سنتی و صنایع دستی و تاریخ آن شهر بود که من را جذب هنر کرد. معمولا در مسیر در هر شهری توقف داشتیم تا آثار آن شهر
را ببینیم، در دوره کودکی این عادت در من نهادینه شد. در دوره نوجوانی به واسطه دو خواهر بزرگترم به برنامه رادیویی «صبح جمعه با شما» علاقمند بودند و من در آن دوران نوجوانی هنوز انتخاب رشته نکرده بودم و به واسطه دو خواهر بزرگترم و مادرم میرفتیم پشت صحنه برنامه
صبح جمعه و من یادم است وقتی گویندگان میایستادند، نقشها را میگفتند به دوبله و گویندگی علاقمند شدم و این مورد خاص با مرحوم نوذری که گوینده برنامه بود، صحبت کردم و ایشان به من توصیه کرد که روش درست این است که آکادمیک و حرفهای آن را دنبال کنیم نه اینکه در
کنار یک رشته دیگر آن را دنبال کنم.
در آن سالها گویندگی خانمها زیاد باب نبود، انتخابم هنرستان شد تا وارد حوزه گویندگی شوم، اما وقتی وارد این رشته شدم هنرهای تجسمی و مبانی نظری باعث شد که من به رشته گرافیک علاقمند شوم. من رتبه ۲ را در آزمون ورودی کسب کردم. همه
روی هنر دیدگاه منفی داشتند و می گفتند شما حتما معدل پایینی دارید یا درسخوان نیستید که وارد هنرستان شدید، اما من معدل بالایی داشتم و خانواده حمایتم کرد. اولین سال تدریسم فاصله سنی کمی با بچهها داشتم چون مدرسه را زود شروع کردم و زود دانشجو شدم و در ۱۷ سالگیام
دانشجو بودم و وقتی درسم تمام شد، به عنوان نیروی کار در هنرستان کم بود به سرعت جذب شدم. »
مریم روانبخش و بهاره شاملو از هنر آموزان و اساتید در موسسه فرهنگی هنری بردیا هنر مهرگان هستند و چندین هنرجو دارند. نمایشگاهشان از سمت این موسسه به وزارت ارشاد پیشنهاد داده شد. روانبخش میگوید: «احساس میکند این گالری را هرجای
دیگر جز گالری وزارت ارشاد میگرفتم انقدر به دانش خودم در حین بازدید افراد اضافه نمیشد.»