به گزارش تحلیل ایران یکعمر است که نماز صبحش را در مسجد روستا میخواند و آفتابنزده راه زمینهای کشاورزیاش را پیش میگیرد تا از دل خاک روزی حلال دربیاورد، دستهای پینهبستهاش، قامت خمیدهاش و صورت آفتابسوختهاش یادگار رنج و زحمتی است
که پای همین زمینها کشیده است، رنج و زحمتی که به چشم خدا آمده و تبدیل شده به گنج. بذر حلال میکارد و برکت درو میکند. روزیاش آنقدر و آنچنان برکت دارد که جز سفره خودشان، سفره نیازمندان را هم خالی نگذاشته است.
صحبت از حاج علی عظیمی است همان کشاورز ۷۶ساله همدانی که از گنج و درآمدی که خدا به او داده است 2 میلیارد تومان دسترنج کشاورزیاش را به مقاومت بخشیده است و حالا پای میز گفتوگو با نشسته است.
طبق معمول هر هفته که حاج علی باید حتماً در نمازجمعه شرکت کند، آن روز هم در بین صفوف نماز نشسته بود و گوش به خطبهخوانی امامجمعه سپرده بود. صحبت از مردم مظلوم غزه و لبنان بود و دست یاری مردم ایران. حجتالاسلام رضا مصباح از فرمان رهبری
میگفت از اینکه فرمودهاند بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند. نماز که تمام شد هر کس از امکانی گفت که برای کمک به مقاومت دارد. یکی از اهالی که معلم بود یک ماه حقوقش را تقدیم کرد. دیگری ۱۲ میلیون تومان و
یکی هم ۵۰ میلیون تومان. یکی کمتر و یکی بیشتر. زنها هم طلاهایشان را بخشیدند، النگو از دست و گوشواره از گوش درآوردند و اهدا کردند. همانجا بود که جرقه کمک میلیاردی در ذهن حاج علی نشست.
جهاد خانوادگی کشاورز همدانی
تصاویری که از غزه در اخبار منتشر میشد، حاج علی را همیشه متأثر میکرد با همسرش هاجر خانم پای تلویزیون مینشستند و پایبهپای پدر و مادرهای فلسطینی اشک میریختند. غزه و جنگ خونینش حاج علی را تا روزهای جنگ تحمیلی میبرد، روزهایی که در چهل
و چندسالگی خانه و خانوادهاش را رها کرد و خودش را به جبهههای جنگ رساند. حاج علی دوسال برای وطن جنگید، حالا هم اگر میشد و اجازه میدادند اسلحه دست میگرفت و برای دفاع از مردم غزه و لبنان خودش را تا مرزهای لبنان و غزه میرساند.آن روز
وقتی حجتالاسلام رضا مصباح در نمازجمعه مردم را دعوت به کمک کرد، حاج علی با هر چه در توان داشت لبیک گفت و کارتبانکیاش را داد تا دومیلیارد تومان از دسترنجش سهم او از نابودی اسرائیل شود. پیرمرد مبلغ را آرام در گوش مسئول جمعآوری کمکهای مردمی زمزمه کرد. اما
چند دقیقه بعد نامش را در بلندگو خواندند و از او تشکر کردند. با لهجه همدانی میگوید: «میدونی دخترم من این کار رو برایخدا کردم، نمیخواستم کسی بفهمه یا تو روزنامهها بنویسند اما گفتند بگذار بگوییم که جوانها الگو بگیرند.»
این اولین کمک حاج علی و خانوادهاش به جبهه مقاومت نیست، همین چندماه پیش که زنان ایرانی دستبهکار شدند و با یاری طلاییشان در پشتجبهههای جنگ از مقاومت پشتیبانی کردند، هاجر خانم همسر این کشاورز همدانی هم یک سرویس طلا پیشکش غزه و لبنان
کرد. البته کمکم این کار خیر ویروسی و موروثی شد و 6 فرزند حاج علی و هاجر خانم هم آنچه در توانشان بود را اهدا کردند. یکی پول نقد داد، یکی طلا و...
چرا غزه و لبنان؟!
حاج علی پای همان زمینهای کشاورزی، پای مزرعه گندم و سیبزمینیاش هم دنیایش را میسازد و هم آخرتش را. از همان روزهای جوانی، حاج علی سفره نیازمندان را با درآمدش پرکرده است، جهیزیه برای دخترها خریده، سوروسات عروسی جوانها را به پا کرده است،
دست نیازمندان را گرفته و... مالش یا خرج اربعین و موکبشان شده یا خرج دستگیری از نیازمندان کشورش اما بااینحال بعد از آنکه آوازه کمک ۲میلیاردیاش در شهر پیچید افراد محدودی بودند که به او خرده گرفتند و سرزنشش کردند که چرا همان مقدار را خرج نیازمندان کشورش نکرده
است.صدای مهربان و لهجه شیرین حاج علی از پشت خط جواب محکمی برای این افراد دارد:« پیامبر صلیالله علیهالسلام و آله و سلم میفرمایند هر کس صداى مظلومى را بشنود که از مسلمانان کمک میطلبد، و به کمک او نشتابد مسلمان نیست. ما همه مسلمانیم،
چه جنگ باشد، چه سیل و زلزله، چه کشور خودمان درگیر باشند یا مسلمانان کشورهای دیگر، پیامبر این وظیفه را به عهده ما گذاشته است که برای اثبات مسلمانیمان به کمک آن مظلوم برویم، در این مسیر هم نباید تفاوتی قائل بود.»
دوست ندارد کارهای خیرش را بشمارد و یکییکی برایم لیست کند، اما میگوید تا آنجا که توانسته همیشه از مالش سهم نیازمندان را کنار گذاشته و دست دوست و آشنا را گرفته است. همسرش از او در کارهای خیر پیشقدم تر است. هر وقت حاج علی کسی را از قلم
بیندازد همسرش به او گوشزد میکند که کمکش بکند و تا آنجا که میتواند مشکلش را حل کند.
کفن جیب ندارد!
روزی نیست که بیاید و حاج علی و هاجر خانم پای تصاویر غزه و لبنان ننشینند، مدام اخبار را پیگیری میکنند، برای پیروزی مقاومت دعا میکنند، پای غمشان اشک میریزند و دلشان آنجاست اما از روزی که خانوادگی آنچه در توان داشتهاند را برای غزه و لبنان
فرستادهاند بار سنگین اتفاقاتی که در وقوع است کمتر روی دلشان سنگینی میکند. حداقل خیالشان آسوده است در این جنگ شرافتها بیطرف نبودهاند. وقتی بهعنوان آخرین سؤال از حاج علی میپرسم چرا 2 میلیارد و کمتر از آن نه؟! چرا چرتکه نینداختید و فقط بخشی از این مبلغ
را اهدا نکردید؟! صدای پیرمرد از پشت خط میلرزد: «کفن جیب ندارد که این مال و اموال را بخواهیم نگه داریم.» جمله دومش اما دلم را میلرزاند: « بچههای غزه حتی کفن هم ندارند و انسانیت و مسلمانی نیست که ما اینجا اسکناس روی اسکناس بگذاریم.»