موضوعات ‌مرتبط: اجتماعی زندگی

a/167415 :کد

انارهایی که به مقاومت لبخند زدند!

زینب نادعلی

  چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ — ۲۲:۲۹
تعداد بازدید : ۴۵   
 تحلیل ایران -انارهایی که به مقاومت لبخند زدند!

اولین محصول باغشان به ثمر ننشسته بود که آقا فرمان یاری لبنان را صادر کردند، سرنوشت انارها از همان روز مشخص شد هرچه باشند و هرچه قدر که باشند خرج مقاومت می‌شوند.

به گزارش تحلیل ایران ، شاخه‌های درخت، پربارتر از همیشه نوبرانه‌های پاییز را به دوش می‌کشیدند و دست انارها را سفت گرفته بودند تا نوبت چیدنشان برسد. ملکه‌های میوه‌های بهشتی به‌رسم هرساله تاج قرمز مخملی بر سر داشتند و صندوقچه دلشان پر از یاقوت سرخ بود اما دلشان خون بود و تنشان از غصه ترک داشت. مثل قدیم سر کیف نبودند.

 

دلشان می‌خواست در این شرایط که هرکس و هر چیز گوشه‌ای از جریان مقاومت را گرفته ‌است آن‌ها هم خودشان را به جبهه‌های نبرد برسانند. شیرینی‌شان را به کام کودکان جنگ‌زده بنشانند و دانه‌های یاقوتشان را پیشکش آنها کنند. اما کاشان کجا و غزه و لبنان کجا؟!

انارها آرزو کردند و مگر می‌شود میوه بهشتی باشی و چنین نام و نشانی در محضر خدا داشته باشی و آرزویت مستجاب نشود؟!

حدیقه‌الشهدا یک باغ بهشتی در دل کاشان

 

 

آقای رضا فرهادی صاحب آن باغ انار است. کشاورز نیست، محصولات فرهنگی و شهدایی تولید و عرضه می‌کند به قول خودش این باغ را هم از برکتی دارد که شهدا به مال کمش داده‌اند. امسال وقتی تصمیم گرفت در نزدیکی‌های کاشان باغ اناری را بخرد به‌رسم رفاقت نامش را حدیقه الشهدا گذاشت، از همان اول هم نیت کرد بخشی از محصول باغش را همیشه صرف کار خیر کند و انارهایش را با یاد شهدا مارک‌دار و بهشتی‌تر. 

 

 

اولین محصول باغشان به ثمر ننشسته بود که آقا فرمان یاری لبنان را صادر کردند، سرنوشت انارها از همان روز مشخص شد هرچه باشند و هرچه قدر که باشند خرج مقاومت می‌شوند. یک ماه بعد که سرخی انارهای رسیده به چشم آمد آقا رضا از آن بیش از یک تن و اندی محصول باغش فقط به‌قدر خوردن نوبرانه‌ای‌ برای خانه برد. اهل خانه همه‌ یک دل شده بودند، همسرش بیش از همه، اگر به آنها بود که حتی این چند کیلو انار را هم از آقا رضا قبول نمی‌کردند و می‌خواستند آن‌ها هم به نفع مقاومت به فروش برسد! 

 

 قرار نبود آقا رضا انارها را از شاخه بچیند، در میدان تره‌بار بفروشد و پولش را به مقاومت اهدا کند، برای تصمیمی که گرفته بود ایده بهتری داشت. ایده‌ای که تیرش بر تن چند نشان می‌نشست.

انارهایی که به جنگ اسرائیل می‌روند

فردا صبح یک پیام در گروه‌های خانوادگی و دوستانه از طرف آقای فرهادی دست‌به‌دست می‌شد: «سلام دوستان بفرمائید انار، باسلیقه خودتون انار بچینید با قیمت مناسب. 

مبلغ خرید انار را به‌حساب دفتر آقا برای جبهه مقاومت انتقال بدید. قیمت پیشنهادی هر کیلو انار 20 هزار تومان.»

 

استقبال از کار آقا رضا به حدی بود که کم‌کم این پیام از گروه‌های دوستانه و فامیلی به بیرون درز کرد و بیشتر از ۱۰۰ شماره ناشناس با او تماس گرفتند و مشتاق خرید انارها بودند، ناشناس‌هایی که کیلومترها با باغچه انار آقای فرهادی فاصله داشتند اما چون پای مقاومت در میان بود حاضر بودند آن همه راه را بیایند و چند کیلو نوبرانه‌ای که می‌خواستند را از او بخرند. وقتی می‌پرسم چرا از خانواده‌ها دعوت کردید که خودشان برای چیدن میو‌ه‌ بیایند از هدف‌هایی که می‌گوید که بین سبد‌های انار به بار می‌نشیند.

 

 «هم فاله هم تماشا، می‌آیند تجربه جدیدی کسب می‌کنند و روز خوبی را در کنار خانواده می‌گذراند، میوه می‌خرند و در نهایت کمک به جبهه مقاومت می‌کند. اما مهم‌تر از آن هدفم این بود که به فرمایش حضرت آقا لبیک بگویم و ثابت کنم هر کس با هر شغل و جایگاهی از کارمند تا راننده و کشاورز می‌تواند در کنار مقاومت باشد. این کار به این دلیل رسانه‌ای شد که تلنگری برای دوست، آشنا، حتی یک ایرانی باشد که بداند ساده‌ترین چیزها را مثل همین انار هم می‌تواند برای نابودی اسرائیل و حکومت امام‌زمان عجل‌الله سرمایه‌گذاری کند.»

 

موکب طریق‌المهدی و جهاد سرخ انارها

انارها پر برکت بودند وقتی خبر به گوش یکی از دوستان آقا رضا رسید، بانی شد تا با وعدهٔ مختصری به نیت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از مهمانان باغچه پذیرایی کند. دوستی که هر سه‌شنبه در طریق المهدی مسیر قم تا جمکران موکب دارد و حالا می‌خواست در کار خیر آقا رضا شریک شود و بساط موکبش را پنجشنبه در باغچه او پهن کند. آقا رضا و همسرش هم تصمیم گرفتند چای آتشی به دست مهمان‌ها بدهند و خاطره آن روز را برایشان ماندگارتر کنند.

 

 

نام مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که به انارها گره می‌خورد یاد خوشبختی این نوبرانه‌های پاییزی می‌افتم. بی‌خود نیست که تاج به سر دارند و یاقوت بر دل. رشته افکارم تا کوچه پس‌کوچه‌های مدینه می‌دود و روایتی برایم تازه می‌شود. روایت روزی که حضرت زهرا از امام علی علیه‌السلام انار خواست. حضرت برایشان فراهم کرد اما در راه فقیری دست طلب به‌سوی او دراز کرد و مولایمان انار را به او بخشید. موقع برگشت به خانه شرمنده بود اما یک سینی بزرگ انار قبل از ایشان به دست حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها رسیده بود. فضه می‌گفت چندی قبل مردی در خانه آمد و گفت این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه‌السلام برای فاطمه فرستاده است.

 

 

حتماً در حساب و کتاب خدا انارهای آقای فرهادی هم یکی می‌رود یک طبق برمی‌گردند.

 

ماشینی که همراه بار انارها به مقاومت می‌رسد

البته این تنها بخشش آقای فرهادی و خانواده‌اش نیست به‌اتفاق هم تصمیم گرفته‌اند که روز پنجشنبه وقتی مهمان‌های آشنا و ناآشنا برای چیدن انارها آمدند خبری را هم به این مهمانی پیوست کنند. «این ماشین هم به فروش می‌رسد!» 

 

آقای فرهادی یک ون دارد اما به‌اندازه آهن‌پاره‌ای برایش نمی‌ارزد وقتی جان‌های عزیزی در غزه و لبنان به خاک و خون کشیده می‌شوند. قرار است ون را بفروشند و با نیمی از آن یک وسیله نقلیه ارزان‌تر بخرند تا خانواده هم در مشقت و سختی نباشند و نیمی از آن را به مقاومت اهدا کنند.

 

حالا انار‌ها لبخند می‌زنند، یاقوت دلشان سرخ‌تر از همیشه است و تاج سرشان سنگین‌تر از قبل، گوشهٔ باغ منتظر روزی ‌هستند که برای مقاومت چیده خواهند شد. انارهایی که از بهشت آمده‌اند و به بهشت می‌روند و کسی چه می‌داند شاید یک روز انارها هم نماد مقاومت شدند.

                               

  زینب نادعلی
 
  آدرس ایمیل :
  آدرس سایت/وبلاگ:


  ارسال نظر جدید:
      نام :        (در صورت تمایل)

      ایمیل:      (در صورت تمایل) - (نشان داده نمی شود)

     نظر :