به گزارش تحلیل ایران سن و سالش دارد میرسد به ۴۰ و هنوز ازدواج نکرده است. ناراحت است که بیشتر هم سن و سالانش سر زندگیشان هستند و برای خودشان خانواده تشکیل دادهاند اما او هنوز مجرد مانده. از طرفی، هر دختر شایستهای که برای ازدواج به او معرفی میشود، در
همان جلسه اول پروندهاش را میبندد و میگوید:نه!
میخواهد طرف مقابلش آینه تمام عیار معیارهایش باشد، نه یکی کمتر نه یکی بیشتر!
مثل او کم نیستند دخترها و پسرهایی که به بهانههای مختلف ازدواجشان را به تاخیر انداختند و حالا تقویم سن و سالشان ورق خورده و دیگر از آن دوران پرشور جوانی فاصله گرفتهاند. هرچند پختهتر شدهاند و آگاه تر، هرچند خودشان را بهتر میشناسند و میدانند که از زندگی
مشترک چه میخواهند اما وسواس ازدواج در سن بالا به جانشان نشسته است و هیچ موردی خوبی به چشمشان نمیآید.
هر انتخابی را با سختگیری بیشتری بررسی میکنند، انگار که دنبال فردی بینقص و بدون ایراد هستند. اما هرچه میگردند، کمتر پیدا میکنند و همین وسواس، آنها را در یک دور باطل گرفتار میکند؛ جایی که نه میتوانند گذشته را برگردانند و نه از آینده مطمئن باشند.
چرا جوانها تن به ازدواج نمیدهند؟
اگر بخواهیم به عوامل بالا رفتن سن ازدواج در ایران اشاره کنیم بیشک توقعات بالای خانوادهها و فشار اقتصادی در صدر این لیست قرار میگیرد. بسیاری از جوانها معتقدند که بدون داشتن یک شغل خوب و درآمد پایدار،وارد شدن به زندگی مشترک ریسک بزرگی است و برای همین اولویتشان
را بر روی پیشرفت کاری میگذارند تا بعد از مهیا کردن حداقلها بساط خواستگاری را پهن کنند.
اما گاهی این تلاشها آنقدر طولانی میشود که ازدواج کردن سختتر از قبل به نظر میرسد. البته مقصر این ماجرا فقط پسرها نیستند، لیست بلندبالای توقعات برخی از دخترها و خانوادههایشان، معیارها و خواستههای غیرمعقولی که دارند ریشه اصلی این مشکل است.
مورد دومی که جامعهشناسان به عنوان عاملی برای بالا رفتن سن ازدواج از آن نام بردهاند تمایل دختران به ادامه تحصیل و رسیدن به درجات بالاتر علمی است، در حالی که بسیاری از آنها بعد از فارغالتحصیلی به این فکر میافتند که آیا این سالها ارزش نادیده گرفتن زندگی
مشترک را داشت یا نه؟
تجربههای عاطفی ناموفق هم بسیاری از جوانها را نسبت به ازدواج بیاعتماد کرده است. طلاق والدین، روابط گذشته و یا حتی مشاهده شکست دیگران در زندگی مشترک باعث میشود که یک جوان مدام تردید کند که آیا ازدواج تصمیم درستی است یا نه؟ این تردیدها ممکن است سالها
ادامه داشته باشد تا جایی که ریسک ازدواج را نپذیرد!
وقتی جامعه در خطر است!
ازدواج دیگر اولویت اصلی جوانها نیست، این را هرسال آمارها با بالارفتن سن ازدواج به جامعه ثابت میکنند. اما برخلاف تصور عموم تشکیل خانواده فقط یک موضوع شخصی نیست که بر زندگی فرد و اطرافیانش تاثیر بگذارد. پیامدهای آن میتواند یک جامعه را آسیبپذیر کند و سلامتش
را به خطر بیاندازد.
رقیه نوری پور لیاولی روانشناس و مشاور در این مورد میگوید:«یکی از اصلیترین آسیبها بالا رفتن سن ازدواج کاهش نرخ باروری است. همچنین در بارداری در سنین بالا، خطرات مختلفی مادر و جنین را تهدید میکند و احتمال یک بارداری سالم کاهش پیدا میکند. در چنین مواقعی
بسیاری از زنان تنها به داشتن یک فرزند اکتفا میکنند. انتخاب تکفرزندی یا انصراف از فرزندآوری به طور مستقیم بر کاهش جمعیت موثر است. این مسئله در بلندمدت میتواند چالشهای اقتصادی و اجتماعی متعددی را برای کشور به همراه داشته باشد. »
به گفته این روانشناس یکی دیگر از پیامدهای افزایش سن ازدواج، فاصله سنی زیاد میان والدین و فرزندان است. والدینی که در سنین بالا ازدواج میکنند، در دوران جوانی فرزندشان، توانایی همراهی و همدلی لازم را نخواهند داشت و شکاف بین نسلها بیشتر خواهد شد.
رقیه نوری در ادامه میگوید که تأخیر در ازدواج میتواند به افزایش روابط آزاد با جنس مخالف و شکلگیری ازدواجهای غیررسمی یا ازدواج سفید منجر شود که از نظر قانونی و فرهنگی مورد پذیرش نیست. این نوع روابط، بیشترین آسیب را متوجه زنان میکند و یکی از پیامدهای این
سبک زندگی، افزایش موارد سقط جنین است که میتواند سلامت باروری زنان را به خطر بیندازد و همچنین مشکلات عاطفی عمیقی برای آنها ایجاد کند.»
علاوه بر اینها تأخیر در ازدواج میتواند به افزایش مشکلات روانی مانند افسردگی، انزوا و کاهش رضایت از زندگی منجر شود و افراد را به سمت اعتیاد و خودکشی سوق دهد.
ازدواج دیرهنگام؛ فرصتی که از دست رقت یا هنوز هست؟!
ازدواج در هر سنی ممکن است، اما هرچه سن بالاتر میرود، چالشهای آن هم بیشتر میشود. کسانی که تا میانسالی مجرد ماندهاند، معمولاً با سختگیریهای بیشتری به انتخاب همسر نگاه میکنند و گاهی این وسواس، ازدواج را برایشان دشوارتر میکند. علاوه بر این، سازگاری در
زندگی مشترک برای افرادی که سالها مستقل بودهاند، سختتر خواهد بود. اما این تمام ماجرا نیست؛ ازدواج در سن بالا مشکلات دیگری هم به همراه دارد.
حامد یزدخواستی مشاوره ازدواج و خانواده میگوید:«زندگی طولانیمدت بهصورت مجردی و تنها میتواند منجر به کاهش سازگاری و انعطافپذیری فرد شود. این سبک زندگی ممکن است به تقویت تفکر خودمحورانه بیانجامد که نتیجه آن کاهش همدلی و انعطافپذیری است. از آنجا که همدلی
و انعطافپذیری نقش مهمی در رضایت زناشویی دارند، نبود آنها میتواند زمینهساز تنشها و اختلافاتی شود که حتی ممکن است به جدایی منجر گردد.»
این روانشناس یکی دیگر از مشکلات ازدواج در سنین بالا را نام میبرد و ادامه میدهد:«با بالا رفتن سن، هیجان فرد کاهش مییابد که این موضوع به طور مستقیم بر کاهش شور و اشتیاق او تأثیر میگذارد. یکی از مشکلات ازدواج در سن بالا فقدان همین هیجان و شور زندگی است
که به ویژه در صورتی که با فردی جوانتر از خود ازدواج شود، این تفاوت به وضوح مشخص میشود. به عنوان مثال، اگر مردی 45 ساله با دختری 28 ساله ازدواج کند، تفاوت در سطح هیجان و انرژی زندگی به وضوح آشکار میشود. در آغاز زندگی مشترک، نیاز شدیدی به سرزندگی و اشتیاق
به زندگی وجود دارد تا بتوان انرژی کافی برای ادامه مسیر را فراهم کرد. کمبود این سرزندگی ممکن است موجب ایجاد سوءتفاهم در همسر شود که احساس کند همسرش علاقهای به او و زندگی مشترکشان ندارد. همچنین، برای پرورش فرزند نیز به انرژی و شور زیادی نیاز است تا این اشتیاق
به زندگی به نسل بعدی منتقل شود.»
دیر ازدواج کردن انتخاب یا اجبار؟
در کنار آنچه که گفته شد گاهی اطرافیان با اصرارهای مداوم برای ازدواج، فردی که سن طلایی تشکیل خانواده را گذرانده است را تحت فشار قرار میدهند و او را به سمت انتخابی عجولانه سوق میدهند. از طرفی، برخی افراد در سنین بالا با انگهایی مثل «خواستنی نبودن» مواجه
میشوند که میتواند اعتماد به نفسشان را تحت تأثیر قرار دهد.
مورد دیگری که معمولا در این نوع ازدواج ها دیده میشود این است که جوانترها معمولاً راحتتر عشق را تجربه میکنند و وابستگی عاطفی عمیقی در ازدواج شکل میدهند. اما در سنین بالاتر، افراد به استقلال عاطفی بیشتری رسیدهاند و ممکن است شکلگیری یک پیوند عمیق برایشان
سختتر باشد. همین موضوع میتواند بر کیفیت زندگی مشترک تأثیر بگذارد.