به گزارش تحلیل ایران ، تحولات اخیر در دریای کارائیب، از افزایش حضور نظامی آمریکا تا تحریمهای تازه علیه ونزوئلا، بار دیگر نگاهها را به الگوی ثابت سیاست خارجی واشنگتن جلب کرده است؛ الگویی که ریشه آن بیش از آنکه در دغدغههای امنیتی
یا شعارهای دموکراتیک باشد، در منافع اقتصادی و انرژیمحور آمریکا قرار دارد. افزایش ناوهای آمریکایی در نزدیکی سواحل ونزوئلا و سخنان رسمی درباره «گزینههای عملیاتی»، این پیام را آشکار کرده که واشنگتن همچنان مسیر فشار را انتخاب کرده؛ مسیری که پیشتر در خاورمیانه
آزموده شده و اکنون به آمریکای لاتین رسیده است.
رفتار آمریکا در قبال ونزوئلا، اگرچه در ظاهر با ادعاهایی مانند «مقابله با بیثباتی» یا «حمایت از مردم» توجیه میشود، اما شبیهترین الگو به همان سیاستهایی است که سالها در منطقه غرب آسیا شکل گرفته بود. در عراق، لیبی، ایران و حتی سوریه، دقیقاً همین ساختار
مداخله دیده میشد: ابتدا بحرانسازی رسانهای، سپس فشار اقتصادی، بعد تهدید سیاسی و در نهایت تلاش برای تغییر مسیر دولتها. ونزوئلا اکنون حلقه تازه این زنجیره است؛ زنجیرهای که اگرچه جغرافیا و بازیگرانش تغییر کرده، اما منطق آن همان منطق قدیمی فشار است.
نفت و قدرت؛ محور پنهان سیاست آمریکا
تردیدی نیست که نفت مهمترین عنصر در فهم رفتار آمریکاست. اقتصاد آمریکا طی دهههای گذشته بر مصرف انرژی بالا و دسترسی فرامرزی به منابع استوار بوده است. هر کشوری که منابع عظیم داشته و از تبعیت از نظم مالی و سیاسی واشنگتن سر باز زده، دیر یا زود با موج فشار روبهرو
شده است. ونزوئلا نیز از همین قاعده مستثنی نبوده است. ملیسازی نفت در دوران هوگو چاوز، ضربهای جدی به نفوذ سنتی آمریکا در این منطقه وارد کرد. از آن پس، رابطه واشینگتن با کاراکاس از یک اختلاف معمول سیاسی، به یک چالش ژئوپولیتیک تبدیل شد.
نزدیکی ونزوئلا با روسیه و چین، امضای قراردادهای انرژی با بازیگران غیرغربی و تلاش برای برهمزدن انحصار شرکتهای آمریکایی، همه عواملی بودند که حساسیت واشنگتن را تشدید کردند. در این چارچوب، نفت صرفاً یک منبع اقتصادی نیست؛ بلکه ابزار تعریف «قدرت» در رقابت جهانی
است. هر کشوری که کنترل منابع خود را حفظ کند، در منطق آمریکا «نامطلوب» و «تهدیدزا» تلقی میشود. همین نگاه سبب شده غرب آسیا و اکنون آمریکای لاتین به میدان رقابتهای سخت تبدیل شوند.
تکرار غرب آسیا در آمریکای لاتین
رویدادهای ونزوئلا، یادآور همان الگوهای مداخلهای است که سالها در غرب آسیا به نمایش گذاشته شد. در منطقه ما، آمریکا هرگاه با دولتهایی مستقل روبهرو شد، یا جنگ مستقیم را انتخاب کرد یا محاصره اقتصادی را. نمونههای عراق و لیبی، دو سوی این طیف بودند؛ یکی با
حمله نظامی و دیگری با محاصره اقتصادی، در نهایت در مسیر خواست واشنگتن قرار گرفتند. در ونزوئلا هم تحریمهای گسترده، مسدودسازی داراییها و فشار بر فروش نفت، بخشی از همین راهبرد است.
هدف آشکار این سیاستها، کاهش توان دولت مادورو در اداره کشور و ایجاد فشار داخلی است تا مسیر استقلال سیاسی تضعیف شود. این همان سناریویی است که سالها علیه ایران نیز دنبال شده؛ با این تفاوت که در آمریکای لاتین بستر جنگ مستقیم محدودتر است و تحریم نقش اصلی را
بازی میکند. الگوی فشار، چه در غرب آسیا و چه در ونزوئلا، یک پیام مشترک دارد: واشنگتن فقط با دولتهایی کنار میآید که به قواعدش تمکین کنند و منابع خود را در چارچوب نظم اقتصادی آمریکا عرضه نمایند.
ونزوئلا؛ نماد استقلال در قاره آمریکا
برای آمریکا، ونزوئلا تنها یک کشور نفتخیز نیست؛ نماد یک مسیر جایگزین است. دولتی که نه تنها منابعش را ملی کرده، بلکه مسیر اقتصادیاش را به سمت شرق تغییر داده و حاضر نشده در مدار آمریکا بماند. همین استقلال، ونزوئلا را به «چالش نظم موجود» تبدیل کرده است. پیوستن
این کشور به پیمانها و همکاریهای اقتصادیِ غیرغربی، تقویت روابط با روسیه، چین و حتی ایران، و حرکت به سمت جهان چندقطبی، همگی برای آمریکا نگرانکننده است.
در این میان، آمریکا تلاش میکند با فشارهای اقتصادی و سیاسی، الگوی ونزوئلا را ناکارآمد و هزینهزا جلوه دهد تا پیام آن برای دیگر کشورها تکرار نشود. اما تجربه سالهای اخیر نشان داده است که هرچقدر حلقه فشار تنگتر شده، ونزوئلا نیز بر مسیر استقلال خود پافشاری
بیشتری نشان داده است. این رفتار برای آمریکا دردسرآفرین است؛ چرا که ثابت میکند میتوان بدون وابستگی به واشنگتن، مدل دیگری از حکومت و مدیریت منابع را دنبال کرد.
در نهایت آنچه امروز در ونزوئلا جریان دارد، نه یک بحران داخلی و نه اختلافی ساده با آمریکا، بلکه بخشی از یک رقابت بزرگ جهانی است؛ رقابتی که از غرب آسیا تا آمریکای لاتین امتداد یافته و حول یک محور ثابت میچرخد: کنترل منابع و مهار دولتهای مستقل. در این مسیر،
آمریکا بار دیگر نشان داده است که نفت برایش فقط یک کالای اقتصادی نیست؛ معیاری برای قدرت و ابزاری برای شکلدهی به نظم جهانی است. ونزوئلا اکنون در خط مقدم این تقابل قرار دارد؛ تقابلی که سرنوشت آن میتواند پیامدهای گستردهای برای آینده نظم بینالمللی داشته باشد.