موضوعات ‌مرتبط: ورزشی فوتبال

a/189621 :کد

ریشه بحران فحاشی در ورزشگاه‌های ایران مشخص شد

ریشه بحران فحاشی در ورزشگاه‌های ایران مشخص شد

  پنجشنبه ۰۴ دی ۱۴۰۴ — ۱۰:۲۵
تعداد بازدید : ۹   
 تحلیل ایران -ریشه بحران فحاشی در ورزشگاه‌های ایران مشخص شد

فوتبال ایران با بحران فرهنگ هواداری مواجه است. محمدحسن یادگاری در گفت‌وگو با فارس توضیح می‌دهد چرا بدون آموزش، برنامه و مدیریت فرهنگی، این چرخه تکرار می‌شود.

به گزارش تحلیل ایران «فوتبالی شدن» برای بسیاری از افراد از کودکی و نوجوانی آغاز می‌شود؛ علاقه‌ای که معمولاً با شوق رفتن به ورزشگاه همراه است. اما درست در همین نقطه، نخستین دغدغه خانواده‌ها شکل می‌گیرد: آیا استادیوم محیط امن و مناسبی برای فرزندشان هست؟ هواداری ذاتاً پدیده‌ای منفی نیست، اما شیوه بروز آن نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.در سال‌های اخیر، از انداختن کیسه ادرار از سوی تماشاگران تراکتور و پرسپولیس که تنها با جریمه 500 میلیون تومانی همراه شد تا بازی دربی تهران فحاشی تماشاگران پرسپولیس به باشگاه استقلال، سنگ پراکنی در دربی تهران در اراک؛ آنجاست که هوادار دهان به فحش می‌گشاید یا به‌دنبال جسمی برای پرتاب به سمت مستطیل سبز می‌گردد، خلأ فرهنگ و آموزش هواداری بیش از هر چیز خود را نشان می‌دهد.در همین حوزه با محمد حسن یادگاری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، نویسنده کتاب آن شب در دوحه و مستندساز و تجربه هواداری حضوری در جام جهانی در دوحه را داشته است به گفت‌وگو نشستیم.
 

*فوتبال؛ محل تخلیه فشارهای اجتماعی و روانی

 
 با توجه به اتفاقات اخیر در دیدار تراکتور و پرسپولیس و حاشیه‌هایی که از جمله فحاشی به آقای کریم باقری در ورزشگاه شاهدش بودیم، بحث فرهنگ هواداری در فوتبال ایران دوباره به صدر توجهات آمده است. به نظر شما ریشه این نوع رفتارها چیست و چرا هیجان هواداری در فوتبال ایران تا این اندازه بالاست که گاهی به‌صورت انفجاری به فحاشی و رفتارهای ناهنجار تبدیل می‌شود؟یادگاری: برای پاسخ به این سؤال، باید فرهنگ هواداری را در چند لایه بررسی کنیم.
 
نخستین نکته این است که فوتبال در ایران صرفاً یک مسابقه ورزشی نیست، بلکه بازنمایی بخشی از جامعه است. در کشورهایی مثل ایران که تنوع تفریحات جمعی به‌صورت ساختار‌یافته و پایدار وجود ندارد، مردم بیشتر به تفریحات فردی یا نهایتاً خانوادگی محدود می‌شوند. اما «تفریح جمعی» به معنای واقعی آن کمتر تعریف شده است.در چنین شرایطی، نیاز به تخلیه هیجان، هویت‌یابی جمعی و احساس تعلق، خودش را در جایی نشان می‌دهد که بیشترین امکان بروز را دارد و آن فضا امروز فوتبال است. به همین دلیل، هوادار بودن در ایران اهمیت بسیار بالایی پیدا کرده، حتی اگر کیفیت فنی لیگ در برخی فصول بالا نباشد. مسائلی مثل ضعف زیرساخت‌ها، استفاده‌نشدن از ورزشگاه‌های استاندارد و برگزاری بازی‌ها در شهرهای مختلف، به‌ویژه برای تیم‌های بزرگ، همه وجود دارد؛ اما با این حال، هواداری همچنان گرم و زنده است.
 
مشکل اینجاست که فوتبال عملاً تنها تفریح جمعی باقی‌مانده و قرار بوده با شادی و هیجان همراه باشد، اما ما نتوانسته‌ایم این هیجان را به‌درستی مدیریت کنیم. در حالی که این کار شدنی است. می‌توان رویداد تعریف کرد، اما نه صرفاً به شکل‌های کلیشه‌ای مثل آوردن یک خواننده یا ساختن یک استیج. منظور من خلق یک کنش جمعی معنادار است؛ جایی که هوادار احساس کند بخشی از یک تجربه مشترک و لذت‌بخش است. این همان چیزی است که می‌تواند کارکرد اجتماعی فوتبال را مثبت کند.من بارها هواداری در ایران را با کشورهایی مثل مراکش مقایسه کرده‌ام. آن‌ها هم از نظر فرهنگی و اجتماعی، به‌ویژه در شمال آفریقا، شباهت‌های زیادی به ما دارند؛ اما توانسته‌اند بخشی از هیجان جمعی را در قالب‌های شادتر و منظم‌تر هدایت کنند.لایه دوم بحث، به عملکرد داخل فوتبال برمی‌گردد؛ این‌که ما برای هوادار چه کرده‌ایم و چه نکرده‌ایم. آیا به حقوق اولیه هوادار احترام گذاشته‌ایم؟ آیا بلیت‌فروشی، حمل‌ونقل، ورود و خروج از ورزشگاه، دسترسی به سرویس بهداشتی مناسب، خوراکی با کیفیت و قیمت منطقی، بهداشت محیط، امنیت در تجمع و حتی مسیرهای عبور و مرور را برای او فراهم کرده‌ایم؟واقعیت این است که قبل از هر مطالبه‌ای از مردم، باید ببینیم حکمرانان و قانون‌گذاران این حوزه چه وظایفی را انجام داده‌اند. نمی‌شود بدون فراهم‌کردن حداقل‌ها، انتظار رفتار ایده‌آل داشت.
 

* لذت فوتبال فقط در بردن خلاصه نمی‌شود

لایه سوم، نقش کانون‌های هواداری است. این بخش بسیار مهم و تا حد زیادی مغفول مانده است. مدیریت لیدرها و هواداران اصلی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. در هر ورزشگاه بزرگی، مثل آزادی یا یادگار امام، حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر از هواداران اصلی وجود دارند که همدیگر را می‌شناسند و به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی هم ارتباطات درونی گسترده‌ای دارند. این گروه‌ها کاملاً قابل شناسایی، دسترسی و مدیریت هستند؛ چه توسط باشگاه‌ها و چه توسط برگزارکنندگان مسابقات.این افراد، رهبران غیررسمی سکوها هستند. آموزش آن‌ها، جهت‌دهی به رفتارشان، خلق شعارهای جدید، ترویج الگوهای رفتاری مثبت، طراحی شکل‌های تازه هواداری و حتی برگزاری رویدادهای جانبی، همگی می‌تواند از مسیر همین کانون‌ها انجام شود. مهم‌تر از همه، این است که به هوادار آموزش داده شود لذت بردن از فوتبال لزوماً مساوی با بردن نیست.از نظر من، در مدیریت مسائل فرهنگی، ابتدا باید کار ایجابی انجام داد، نه سلبی. شما نمی‌توانید صرفاً بگویید «این کار را نکنید»، «این شعار ممنوع است» یا «از امروز به بعد این رفتار نباید باشد». فرهنگ در طول زمان شکل می‌گیرد و با دستور از بین نمی‌رود. آنچه جواب می‌دهد، جایگزین‌کردن رفتارهای مثبت، تشویق کنش‌های سالم و فراهم‌کردن بستر استفاده از این فضاهای ایجابی است.من همیشه این سؤال را مطرح می‌کنم: برای هوادار چه کرده‌ایم که حالا از او چه می‌خواهیم؟ سال‌ها هواداران پرسپولیس و استقلال از شب قبل بازی پشت در ورزشگاه می‌خوابیدند. در دهه‌های ۷۰ و ۸۰، بعد از برد و باخت‌ها، حجم شیشه‌های شکسته اتوبوس‌ها بسیار زیاد بود.
 
اما در دهه ۹۰، یک تجربه متفاوت رقم خورد. برای حدود هزار هواداری که مشخص بود شب قبل بازی نیاز به اسکان دارند، محل خواب مناسب فراهم شد. غذای حداقلی در نظر گرفته شد و به این اشتیاق احترام گذاشته شد. نتیجه‌اش هم کاهش تنش و رفتارهای پرخطر بود.این‌ها نشان می‌دهد وقتی به هوادار احترام می‌گذارید و او را به رسمیت می‌شناسید، می‌توانید انتظار رفتار مسئولانه‌تری هم داشته باشید. فرهنگ هواداری اصلاح نمی‌شود مگر با دیدن، شنیدن و جدی‌گرفتن خود هوادار.تجربه نشان می‌دهد از مقطعی که شهرداری تهران با کمک فوتبال وارد تعامل شد و برای هواداران تسهیلات حداقلی در نظر گرفته شد، میزان آسیب‌های شهری به‌مراتب کاهش پیدا کرد. وقتی شما به هوادار احترام می‌گذارید، خستگی، فشار روحی و روانی، سفر، بی‌خوابی و مشکلاتش را فقط در قالب خشونت تخلیه نمی‌کند.واقعیت این است که فوتبال امروز تنها جایی است که بسیاری از فشارهای اقتصادی، روحی، روانی، جسمی و حتی اقلیت‌های فرهنگی در آن تخلیه می‌شود. این فشارها در ورزشگاه، در قالب فریاد، شادی، تشویق و گاهی پرخاشگری بروز پیدا می‌کند. به همین دلیل است که شدت هیجان در لحظات خاص بالا می‌رود.
 
هوادار برای ایجاد فشار روانی روی تیم مقابل، از ابزارهای مختلف استفاده می‌کند؛ فحاشی و ناسزا هم همیشه بوده است. این موضوع تازه‌ای در فوتبال ایران نیست. من هیچ‌وقت یادم نمی‌رود، زمانی که علی دایی در صبا باتری بازی می‌کرد و مقابل پرسپولیس یا استقلال قرار می‌گرفت، صد هزار نفر هوادار بدترین توهین‌ها را نثارش می‌کردند. یک بار یادم هست پشت ضربه پنالتی ایستاده بود؛ من نوجوان بودم و با خودم می‌گفتم چطور با این حجم فشار جرأت می‌کند پنالتی بزند.همان جامعه‌ای که آن روزها توهین می‌کرد، بعدها وقتی دایی در تیم ملی بود، او را به مقام قداست رساند. این نوسان رفتاری را نباید مطلق دید؛ نه آن‌جا که کسی را قدیس می‌کنیم باید افراط کرد، نه آن‌جا که در اوج هیجان جمعی به او توهین می‌شود باید حکم نهایی داد. این رفتارها محصول هیجان جمعی است که ضریب پیدا می‌کند.
 

* پیامدهای مدیریت‌نشده فرهنگ هواداری

فارس: چرا این شدت رفتار را بیشتر در فوتبال می‌بینیم و نه در رشته‌هایی مثل کشتی، والیبال یا بسکتبال؟یادگاری: یک دلیل مهم، برجسته‌سازی رسانه‌ای فوتبال است. فوتبال بیشتر دیده می‌شود، بیشتر تحلیل می‌شود و خطاهایش هم بیشتر به چشم می‌آید. از طرف دیگر، خود بازیکنان و عوامل تیم‌ها هم در افزایش یا کاهش تنش نقش دارند. این‌که چه مصاحبه‌ای انجام می‌دهند، از چه کلماتی استفاده می‌کنند و مدیریت باشگاه تا چه حد دست و زبان آن‌ها را باز گذاشته، بسیار مهم است.به نظر من این یک چرخه است. اگر باشگاه نظارت رفتاری نداشته باشد، اگر اجازه بدهد بازیکن یا عوامل قبل، حین یا بعد از بازی فضای تشنج‌آمیز ایجاد کنند، طبیعی است که این تنش به سکوها منتقل شود.اگر این‌طرف مدیریت نشود، آن طرف عواقبش سنگین‌تر خواهد بود. توهین در فوتبال ایران چیز جدیدی نیست و بازیکنان ما هم تازه با این فضا مواجه نشده‌اند. اما وقتی بحث فرهنگی مطرح می‌شود، باید ساختارها را بررسی کنیم؛ ساختار جامعه، ورزش حرفه‌ای، مدیریت، باشگاه‌داری و نظارت. باید ببینیم چه کارهایی انجام نداده‌ایم که امروز با این پیامدها مواجه شده‌ایم.
 

* وقتی فوتبال برای ایرانی‌ها «همه‌چیز» می‌شود

فارس: شما تجربه هواداری از نزدیک را هم داشته‌اید؛ از جمله در دوحه که در کتاب «آن شب در دوحه» هم به آن اشاره کرده‌اید. هواداری ایرانی‌ها را در مقایسه با سایر کشورها چگونه ارزیابی می‌کنید؟یادگاری: پاسخ این سؤال تا حد زیادی در همان بحث‌های قبلی نهفته است. برای بسیاری از ایرانی‌ها، فوتبال همه‌چیز است. این وضعیت فقط مختص ایران نیست؛ در کشورهایی مثل مراکش، مصر، برخی کشورهای آفریقایی، عراق و حتی بخش‌هایی از عربستان هم فوتبال چنین نقشی دارد.تفاوت در اینجاست که در بسیاری از این کشورها، تفریحات جمعی متنوع‌تری وجود دارد. ورزش‌های دیگر هم هوادار دارند، فضاهای دیگری برای فریاد زدن، تخلیه هیجان و هویت‌یابی هست. به همین دلیل نسل‌های دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ به‌مراتب فوتبالی‌تر از نسل‌های دهه ۸۰ و ۹۰ هستند. نسل جدید سرگرمی‌ها و جایگزین‌های هویتی بیشتری دارد. برای همین هم خشونت‌های شدید هواداری، مثل چاقوکشی در بازی‌های پرسپولیس و استقلال، به‌مرور کمتر شده است؛ چون گزینه‌های دیگری برای دل‌بستن و تعریف هویت وجود دارد.
واقعیت این است که ما نمی‌توانیم خودمان را به‌سادگی با آن‌ها مقایسه کنیم. هواداری ایرانی به‌مراتب پرشورتر و پرهیجان‌تر است. اینکه بگوییم فلان لیگ یا فلان کشور چه کار کرده و ما هم دقیقاً همان را انجام بدهیم، شدنی نیست.مثلاً لیگ انگلیس را اگر نگاه کنید، ۲۰ سال پیش شرایطش کاملاً متفاوت بود. آن‌ها سال‌ها کار کردند تا شدت تخریب، خشونت و پدیده هولیگانیسم را کاهش بدهند. امروز به یک وضعیت نسبتاً کنترل‌شده رسیده‌اند. آن تجربه می‌تواند الگو باشد، اما نه نسخه آماده.ضمن اینکه ما اصلاً هولیگان به معنای کلاسیکش نداشتیم. آن‌ها گروه‌های سازمان‌یافته دعوا داشتند، بعضی‌ها اصلاً برای دیدن بازی نمی‌رفتند، قرار می‌گذاشتند فقط برای درگیری. بازی‌های محله به محله، استان به استان، دعواهای برنامه‌ریزی‌شده؛ این‌ها واقعیت فوتبال انگلیس در گذشته بود. الان بعد از ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال، به جایی رسیده‌اند که خیلی متمدن‌تر فوتبال تماشا می‌کنند.

* جای خالی نگاه علمی در باشگاه‌های «فرهنگی ـ ورزشی»

فارس: یعنی می‌توانیم امیدوار باشیم که ۲۰ سال دیگر ما هم وضعیت‌مان به‌مراتب بهتر از امروز باشد؟یادگاری: ورزش، به نظر من، راحت‌ترین حوزه برای مدیریت است؛ اما سه چیز لازم دارد: پول، زیرساخت و برنامه. چیز دیگری نمی‌خواهد. مشکل اینجاست که مدیران ما در حوزه فرهنگی معمولاً این سه مؤلفه را جدی نمی‌گیرند؛ نه زیرساخت را، نه برنامه‌ریزی را.تا حالا دیده‌اید یک استاد ارتباطات، رسانه یا علوم اجتماعی به‌عنوان مشاور جدی وارد مدیریت یک باشگاه یا تیم فنی شود؟ معمولاً نه. در حالی که اسم این مجموعه‌ها «باشگاه فرهنگی ـ ورزشی» است، اما بخش فرهنگی در عمل کم‌اهمیت‌ترین بخش است.اگر قرار است فرهنگ هواداری اصلاح شود، باید از همین‌جا شروع کنیم؛ از نگاه علمی، از برنامه‌ریزی، از استفاده از متخصص، از سرمایه‌گذاری در زیرساخت. بدون این‌ها، هرچقدر هم از هوادار توقع داشته باشیم، نتیجه‌ای نخواهد داشت.

* آموزش هواداری؛ حلقه گمشده فوتبال ایران

 

فارس: چه کارهایی باید انجام شود تا به یک «هوادار تراز» و فرهنگ هواداری سالم برسیم؟یادگاری: این‌ها چیزهایی است که در دنیا کاملاً آموزش داده می‌شود. هم جزوه‌هایش وجود دارد، هم کانون‌های هواداری تیم‌های بزرگ دنیا برنامه‌هایشان را منتشر می‌کنند؛ اینکه چطور به یک شعار رسیده‌اند، چطور یک سرود ساخته‌اند و چطور آن را جا انداخته‌اند.یکی از اشتباهات ما همین‌جاست. منظورم سرود رسمیِ مجوزدار نیست؛ سرود هواداری است. سرودی که از دل مردم بیرون بیاید، در دل مردم بنشیند و خوانده شود. مثلاً شعار معروف «پرسپولیس قهرمان می‌شه» که یک شعر چند بیتی است؛ این را مرحوم مرتضی احمدی در دهه ۴۰ و ۵۰ سروده. نه موسیقی رسمی بوده، نه مجوز داشته، اما چهارچوب داشته و از دل مردم آمده. مردم هم دوستش داشتند، خواندند و هنوز هم می‌خوانند.اولین پیشنهاد من این است که قوانین و سیاست‌های هواداری باید به سمت تولید شکل‌های زبانی و رفتاری خلاقانه و جدید برود. شعر، شعار، اصطلاح و به‌ویژه سرود، به نظر من بسیار مهم است؛ اما سرود مردمی، نه سرود رسمی. نه اینکه شاعری که شاید پنج بار هم به ورزشگاه نیامده، بنشیند و سرودی بنویسد. سرود باید از دل مردم بجوشد.
 

باشگاه‌ها می‌توانند فراخوان سرود هواداری بدهند؛ نه از شاعران حرفه‌ای، بلکه از خود هواداران. یک ماه وقت بدهند؛ ترک‌ها برای خودشان شعر بگویند، لرها برای خودشان، کرمانی‌ها، یزدی‌ها، شمالی‌ها و مثلاً هواداران ملوان با ریتم و فرهنگ بومی خودشان. این خودش همگرایی می‌سازد، هم هویت مثبت ایجاد می‌کند.بخش بعدی، نقش رسانه‌هاست. صفت‌ها و ادبیاتی که مطبوعات به بازیکنان و مربیان نسبت می‌دهند بسیار مهم است. هرچقدر ژورنالیسم ورزشی ما اهل ادبیات، باسوادتر و مسئولانه‌تر باشد، فضا سالم‌تر می‌شود. نکته مهم دیگر، خود باشگاه‌ها هستند. باشگاه باید قوانین اخلاقی هواداری داشته باشد و آن‌ها را جدی اجرا کند. لیدرها و هواداران اصلی، به‌دلیل آموزش‌ها و دسترسی‌هایی که دارند، نقش کلیدی دارند. شب بازی‌های مهم، این افراد دور هم جمع می‌شوند و می‌شود از همان‌جا نکات فرهنگی حساس را منتقل کرد؛ اینکه چه رفتارهایی ممکن است آسیب‌زا باشد و باید جلویش گرفته شود.

                               

استادیوم     فرهنگ     فوتبال            


  ارسال نظر جدید:
      نام :        (در صورت تمایل)

      ایمیل:      (در صورت تمایل) - (نشان داده نمی شود)

     نظر :