به گزارش تحلیل ایران خستگی همنشین صدایش شده، اما با همه خستگی، این صدا هنوز استوار است. در این چند روز رویهمرفته بهاندازه یک شب هم نخوابیدهاند. پس از انفجار در اسکله شهید رجایی هنوز زبانههای آتش در آسمان بندرعباس جولان میداد و میرقصید
که مردان همیشه در میدان بیسروصدا خودشان را رساندند به بندر و کارشان را شروع کردند.
ما این چند روز از آتشنشانان و امدادگران زیاد شنیدیم و هزار بار شجاعت و غیرتشان را تحسین کردیم، اما از یک گروه، نه تصویری دیدیم نه خبری شنیدیم و حالا حتماً بخت یار من بوده که سهمم از این روزهای بندرعباس و اسکله شهید رجایی به جز غصه خوردن،
شنیدن روایت گمنامترین مردان میدان است؛ روایت 300 جهادگری که مثل همیشه در سکوت آمدهاند و یکطور دیگری غصه مردم بندرعباس را میخورند و کمکحالشان شدهاند.
برای خبرنگار جماعت هیچچیز سختتر از این نیست که در میدان نباشد و میدان را روایت کند. اما «علی کهوری»؛ مسئول گروههای جهادی هرمزگان آنقدر دلنشین میگوید و تصویر میکند که تو خودت را همان لحظه و همان ثانیهها در میان مهلکه دود، کنار
آتش نشانی تصویر میکنی که کامش با یک لیوان شربت گوارایی که از دست جوان جهادگر اهل جاسک گرفته خنک شده است.
اولین قدم جهادگران در اسکله
آتش در اسکله، نفسهای آخرش را میکشد اما دود همچنان یکهتاز آسمان اسکله است، این دود آنقدر جاندار است و سمج، که بدون ماسک سخت است در این فضا نفسکشیدن. درست در همین لحظات، جهادگران با دست پر به میدان آمده اند و اولین کمکشان، کمک برای نَفَس
است. آن هم با ماسک. کهوری نفسنفسزنان در حال حرکت صحبت میکند و همزمان دست ما را پر میکند از روایتهای همدلی جهادگران؛ «بدون ماسک روال امدادرسانی کُند میشد، در محدوده نزدیک آتش، با ماسکهای معمولی هم امکان تردد نبود. به دلیل انتشار گازهای سمی حاصل از اشتعال
مواد شیمیایی نفسکشیدن در این هوا ریسک بالایی دارد. گروههای جهادی ماسکهای مخصوص و معمولی را تهیه و در میان امدادگران و آتشنشانان توزیع کرده اند. سرعت رساندن این ماسکها به دست امدادگران و حاضران در صحنه خیلی مهم بود. امدادگران و گروههای مختلف، برای نجات
کانتینرها از سرایت آتش و جابهجایی آنها بهجای امن باید به نزدیکترین محدوده آتشسوزی میرفتند و برای همین رساندن ماسک اولین قدم برای ورود به محدوده آتشسوزی بود.» حتماً در این لحظهها صحنههای نابی رقم خورده و همچنان رقم می خورد که دوربین هیچ عکاسی هم آن
را ثبت نکرده. مثل زمان جنگ که رزمندهها برای نجات جان دیگری و به قیمت یکعمر کم نفسی و حتی ازدستدادن جان، ماسکشان را بهصورت هم رزمشان میزدند.
جهادی ها چند نفر را از زیرآوار بیرون آوردند؟
این عادت جهادگران است که همیشه اولازهمه به میدان میآیند و آخر همه میروند. این را محمد نوریزاده؛ عضو هیئترئیسه مجمع عالی جهادگران کشور میگوید. وقتی قرار شد ارتباط ما را با مسئول گروههای جهادی استان هرمزگان برقرار کند. میگوید از همان
ساعتهای اولیه 40 گروه جهادی از بندرعباس و جاسک و قشم و شهرهای دیگر بندرعباس با هدایت مجمع خودشان را اسکله شهید رجایی رساندهاند و بعد از رساندن ماسک، نوبت به نجات مردم گرفتار در زیر آوار بود. شدت انفجار آنقدر زیاد بود که خیلیها زیر آوار مانده بودند. هم
در اسکله شهید رجایی هم در اطراف محل انفجار. جهادگران دستبهدست هم دادند و همهجا را زیر پا گذاشتند برای نجات هموطنان.کهوری میگوید: «در همان روز اول، جهادگران صدها نفر را از زیر آوار بیرون آوردند.»
هواخواه خانواده مفقودان بندر
اطراف بیمارستانهای بندرعباس، بر و بچههای جهادی نگرانی نگاههای مستأصل خانوادههایی که عزیزانشان جزو مفقودیها هستند و هنوز هیچ رد و نشانی از آنها پیدانکرده اند را به جان میخرند. خانوادههایی که به امید پیداکردن عزیزانشان هر روز به بیمارستان
میآیند. مثل خانواده اسماعیل؛ تازهدامادی که بعد از گذشت سه روز هنوز اثری از او پیدا نکردهاند. بیخبری از عزیز که چاشنی هوای شرجی و سوزان بندرعباس میشود بیقراری بیخبران دوبرابر میشود. در این ساعتهای نفسگیر، جهادگران آمدهاند در کنار خانوادههای مفقودان
و کمک میکنند تا شاید رد و نشانی از عزیزشان پیدا کنند. مهمان شربت خنک و غذای گرمشان میکنند شاید کمی امان بیقراریشان باشد. کهوری میگوید:« بعد از اتفاق اسکله رجایی، با هماهنگی مجمع جهادگران، 4 موکب در نقاط مختلف بندرعباس راهاندازی شده که دو موکب در محدوده
بیمارستانهای شهیدمحمدی و بیمارستان سید الشهداء است و یکی از موکبها هم در محوطه اسکله شهید رجایی برای خدمترسانی به امدادگران و آتشنشانان از پخش آبخنک و توزیع غذای گرم تا کمک به آتشنشانان برای لکهگیری.»
اوضاع روستاهای آسیب دیده
مسئولان، آخرین آمار کشتهشدگان و مجروحان را اعلام میکنند و ما استوریهای تسلیت را در صفحات مجازیمان منتشر میکنیم، اما در همین ساعتهای کشدار، جهادگران در سوز گرمای بندرعباس، گروهگروه رد روستاهای حادثهدیده نزدیک اسکله شهید رجایی را
گرفتهاند و خودشان را خانهبهخانه به خانوادههایی رساندهاند که هنوز سوت صدای انفجار در گوشهایشان هست و خانههایشان یا کامل تخریب شده یا آسیبدیده. این رسم بچههای جهادی است که صبر را جایز نمیدانند. منتظر نمیمانند و خودشان را بهدل خطر میسپارند. کهوری
هم همزمان با این مکالمه نیمبند، از اسکله فاصله گرفته و به روستای گچین میرود و میگوید: «ما بچههای جهادی را شبکهبندی کردیم. چون حجم خسارت بالا است و شدت انفجار به روستاهای نزدیک اسکله آسیب رسانده است؛ ازجمله روستاهایکلاتو و خونسرخ
و گچین. در همین دو روز به خانوادههای آسیبدیده رسیدگی شده با کمک خیران. باور میکنید هنوز معرکه اسکله از دود خالی نشده اما خیران جهادگر به میدان آمدند برای رفعورجوع مشکلات و جبران کسریها! از خرید و نصب کولر در خانههایی که کولرهایشان خراب شده تا تعمیر یخچال
و دست به آجر و ملات شدن برای درستکردن دیوارها و خانه های تخریب شده.»
آتشی که دو روزه خاموش شد
حادثه اسکله شهید رجایی و غم جانهای ازدسترفته، کام مردم ایران را تلخ کرده اما در ایران آنچه از تلخی این غمهای جانکاه میکاهد شیرینی همدلیها و محبتهاست. صف مردم و گروههای جهادی برای اهدای خون از همان ساعتهای اول، حضور تمامقد امدادگران
و آتشنشانان و نیروهای سپاه و ارتش و دستهدسته گروههای جهادی و... که اگر همدلی و بذل جانشان نبود آتش شعلهور اسکله، اهالی بندر را بیش از این داغدار میکرد.